کلمه جو
صفحه اصلی

afoul


معنی : گرفتار، دچار
معانی دیگر : گور خورده (مثل گره طناب و غیره)، در هم گیر کرده، گوریده، مصادم

انگلیسی به فارسی

عصبانی، گرفتار، دچار


مصادم، گرفتار، دچار


انگلیسی به انگلیسی

صفت و ( adjective, adverb )
عبارات: run afoul of
• : تعریف: entangled, in collision, or in conflict.

- These proposed changes are afoul of our club's charter.
[ترجمه ترگمان] این تغییرات پیشنهادی گرفتار منشور باشگاه ما شده اند
[ترجمه گوگل] این تغییرات پیشنهادی منشور باشگاه ما نیست

• entangled, in trouble with

مترادف و متضاد

گرفتار (صفت)
involved, afoul, captive, preoccupied

دچار (صفت)
afoul, stricken

جملات نمونه

1. he ran afoul of the bureau chief and was fired
با رئیس دفتر نساخت و بیرونش کردند.

2. the fishing lines ran afoul of each other
طناب های ماهیگیری در هم گوریده شدند.

3. to run (or fall) afoul of
1- گور خوردن (مثل گره یا طناب و غیره) در هم گیر کردن،به هم تاب خوردن،گوریدن

4. He was fifteen when he first ran afoul of the law.
[ترجمه ترگمان]وقتی اولین بار با قانون برخورد کرد او پانزده سالش بود
[ترجمه گوگل]او پانزده ساله بود که اولین بار در برابر قانون عمل کرد

5. The kites were afoul in the wind.
[ترجمه ترگمان]بادبادک در باد گیر کرده بودند
[ترجمه گوگل]بادبادکها در هوا به هوا افتادند

6. At one point Seeger fell afoul of the US government for his antiwar actions.
[ترجمه ترگمان]در یک مرحله، Seeger گرفتار دولت آمریکا برای اعمال ضد جنگ شد
[ترجمه گوگل]در یک لحظه، Seeger برای اقدامات ضد جنگ خود از دولت ایالات متحده سقوط کرد

7. All of them had run afoul of the law at some time or other.
[ترجمه ترگمان]در بعضی مواقع همه آن ها گرفتار قانون شده بودند
[ترجمه گوگل]هر کدام از آنها در برخی مواقع به برخی از قوانین دست زده اند

8. Be careful not to fall afoul of the law.
[ترجمه ترگمان]مواظب باشید گرفتار قانون نشوید
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که از قانون نگذرید

9. Yet any jammer for the slammer would run afoul of the Communications Act of 193 which prohibits intentional interference with radio signals.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هر jammer برای the گرفتار قانون ارتباطات ۱۹۳ است که دخالت عمدی با سیگنال های رادیویی را ممنوع می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، هر گیرنده برای این اسلمبر، از قانون ارتباطات سال 193 که موجب دخالت عمدی در سیگنال های رادیویی می شود، رفع خواهد شد

10. Lou has a track record in running afoul of the Chinese authorities.
[ترجمه ترگمان]لو سابقه ای طولانی در رقابت با مقامات چینی دارد
[ترجمه گوگل]لو در رفع اختلافات مقامات چینی سابقه داشته است

11. Brazil's politicians and legislators often afoul of the law, as well.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران و قانونگذاران برزیل اغلب گرفتار این قانون شده اند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران و قانون گذاران برزیل اغلب از قانون نیز سوءاستفاده می کنند

12. This ran afoul of the law.
[ترجمه ترگمان]این با قانون برخورد کرده
[ترجمه گوگل]این مسئله از قانون رفع شد

13. He will run afoul of the law if he steals.
[ترجمه ترگمان]اگه دزدی کنه دچار حمله می شه
[ترجمه گوگل]اگر او دزدی کند، قانون را نقض خواهد کرد

14. But eventually MEK fell afoul of the regime and began to fight the power holders in Tehran.
[ترجمه ترگمان]اما او در نهایت به دام رژیم افتاد و شروع به مبارزه با دارندگان قدرت در تهران کرد
[ترجمه گوگل]اما در نهایت مجاهدین خلق از رژیم سقوط کرد و شروع به مبارزه با نگهبانان قدرت در تهران کردند

15. Why do you always fall afoul of me?
[ترجمه ترگمان]چرا همیشه گیر من افتادی؟
[ترجمه گوگل]چرا همیشه از من سوءاستفاده می کنی؟

The fishing lines ran afoul of each other.

طنابهای ماهیگیری در هم گوریده شدند.


He ran afoul of the bureau chief and was fired.

با رئیس دفتر نساخت و بیرونش کردند.


اصطلاحات

to run (or fall) afoul of

2- برخورد پیدا کردن، اختلاف پیدا کردن با، رو در رو شدن


to run (or fall) afoul of

1- گور خوردن (مثل گره یا طناب و غیره) در هم گیر کردن، به هم تاب خوردن، گوریدن


پیشنهاد کاربران

گره خورده ( مثل گره طناب و غیره )

گره به اشتباه "گور" نوشته شده است

گره خورده
مصادم
گرفتار

گره خورده . گرفتار


کلمات دیگر: