اهدا کننده ارگان
organ donor
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: one who agrees to have a bodily organ or organs removed, either before or after death, to be used in organ transplant or for medical research.
جملات نمونه
1. In a stroke of luck, a suitable organ donor became available.
[ترجمه ترگمان]در اثر خوش شانسی، یک اهدا کننده عضو مناسب در دسترس قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در یک ضربه شانس، یک عضو ارشد مناسب در دسترس قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در یک ضربه شانس، یک عضو ارشد مناسب در دسترس قرار گرفت
2. Many more organ donors, however, are available than are being assessed through existing organ procurement efforts.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از اهدا کنندگان اندام بیشتری در دسترس هستند تا از طریق تلاش های تدارکات ارگان موجود ارزیابی شوند
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از اهداکنندگان ارگان دیگر در دسترس هستند تا از طریق اقدامات تهیهی سازمانهای موجود ارزیابی شوند
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از اهداکنندگان ارگان دیگر در دسترس هستند تا از طریق اقدامات تهیهی سازمانهای موجود ارزیابی شوند
3. A shortage of organ donors continues to be the main limiting factor in most types of transplantation.
[ترجمه ترگمان]کمبود donors عضو همچنان عامل محدود کننده عمده در اغلب انواع پیوند است
[ترجمه گوگل]کمبود اهداکنندگان ارگان همچنان عامل اصلی محدود کننده در بسیاری از انواع پیوند است
[ترجمه گوگل]کمبود اهداکنندگان ارگان همچنان عامل اصلی محدود کننده در بسیاری از انواع پیوند است
4. The specimens from the organ donors were immediately placed in ice cold isotonic saline.
[ترجمه ترگمان]نمونه های تهیه شده از اهدا کنندگان ارگ، بلافاصله در محلول نمک سرد ice قرار داده شدند
[ترجمه گوگل]نمونه هایی از اهداکنندگان ارگان بلافاصله در محلول ایزوتونیک سرد یخ قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]نمونه هایی از اهداکنندگان ارگان بلافاصله در محلول ایزوتونیک سرد یخ قرار گرفتند
5. Organ donor cards are available from most hospitals, general practice surgeries, dispensing pharmacists, and social security offices.
[ترجمه ترگمان]کارت های اهدا عضو از اغلب بیمارستان ها، عمل های جراحی عمومی، توزیع داروسازان و ادارات امنیتی اجتماعی در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]کارت های اهدا کننده ارگان در اکثر بیمارستان ها، جراحی عمومی، داروسازان و ادارات امنیتی اجتماعی در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]کارت های اهدا کننده ارگان در اکثر بیمارستان ها، جراحی عمومی، داروسازان و ادارات امنیتی اجتماعی در دسترس هستند
6. The organ donor, especially the living donor, and selection of recipient are restricted by social morality.
[ترجمه ترگمان]اهدا کننده عضو، به خصوص اهدا کننده زنده، و انتخاب گیرنده توسط اخلاق اجتماعی محدود شده است
[ترجمه گوگل]اهداء کننده ارگان، به ویژه اهدا کننده زندگی و انتخاب گیرنده، توسط اخلاق اجتماعی محدود می شود
[ترجمه گوگل]اهداء کننده ارگان، به ویژه اهدا کننده زندگی و انتخاب گیرنده، توسط اخلاق اجتماعی محدود می شود
7. To reduce this risk, blood banks and organ donor programs screen donors, blood, and tissues thoroughly.
[ترجمه ترگمان]برای کاهش این خطر، بانک های خون و برنامه های اهدای عضو، اهدا کنندگان، خون و بافت ها را به طور کامل نمایش می دهند
[ترجمه گوگل]برای کاهش این خطر، بانک های خون و برنامه های اعطا کننده عضو، اهدا کنندگان، خون و بافت را به طور کامل نمایش می دهند
[ترجمه گوگل]برای کاهش این خطر، بانک های خون و برنامه های اعطا کننده عضو، اهدا کنندگان، خون و بافت را به طور کامل نمایش می دهند
8. The Organ Donor and Procurement Network supervises organ donation for the government.
[ترجمه ترگمان]شبکه اهداکننده و تدارکات ارگان، به اهدای عضو نسبت به دولت نظارت می کند
[ترجمه گوگل]شبکه اهدا کننده و تدارکات بدن اهدای عضو را برای دولت نظارت می کند
[ترجمه گوگل]شبکه اهدا کننده و تدارکات بدن اهدای عضو را برای دولت نظارت می کند
9. Sign up to be an organ donor.
[ترجمه ترگمان]امضا کن که یه اهدا کننده عضو باشه
[ترجمه گوگل]ثبت نام کنید تا یک عضو ارشد باشد
[ترجمه گوگل]ثبت نام کنید تا یک عضو ارشد باشد
10. Dear new drivers, will you be an organ donor?
[ترجمه ترگمان]راننده های جدید عزیز، شما یک اهدا کننده عضو هستید؟
[ترجمه گوگل]رانندگان عزیز جدید، آیا شما یک عضو ارشد هستید؟
[ترجمه گوگل]رانندگان عزیز جدید، آیا شما یک عضو ارشد هستید؟
11. A sharp rise in enrolments to the Organ Donor Register has pushed the total number of those volunteering to donate body parts for life-saving transplants to nearly 17 million.
[ترجمه ترگمان]افزایش شدید در enrolments به ثبت کننده اعضا، تعداد کل کسانی که داوطلب می شوند تا بخش های بدن را برای پیوند نجات زندگی به نزدیک به ۱۷ میلیون نفر اهدا کنند، هل داد
[ترجمه گوگل]افزایش شدید ثبت نام در ثبت نام اهداکنندگان ارگان، تعداد کل افراد داوطلب را به جرم بخشیدن به بدن برای پیوند جان سالم به تقریبا 17 میلیون افزایش داده است
[ترجمه گوگل]افزایش شدید ثبت نام در ثبت نام اهداکنندگان ارگان، تعداد کل افراد داوطلب را به جرم بخشیدن به بدن برای پیوند جان سالم به تقریبا 17 میلیون افزایش داده است
12. As in organ donor.
[ترجمه ترگمان] بعنوان اهدا کننده ارگ
[ترجمه گوگل]همانطور که در اهدا کننده ارگان
[ترجمه گوگل]همانطور که در اهدا کننده ارگان
13. The second good reason was that he was the perfect organ donor.
[ترجمه ترگمان]دومین دلیل خوب این بود که او یک اهدا کننده عالی بود
[ترجمه گوگل]دومین دلیل خوب این بود که او اهدا کننده عضو کامل بود
[ترجمه گوگل]دومین دلیل خوب این بود که او اهدا کننده عضو کامل بود
14. We view so called elective ventilation of patients who might become potential organ donors with some trepidation.
[ترجمه ترگمان]ما به اصطلاح \" تنفس انتخابی بیمارانی که ممکن است با ترس و لرز به اهدا کنندگان بالقوه عضو تبدیل شوند، نظر داریم
[ترجمه گوگل]ما تهویه مناسب انتخابی بیماران را دیده ایم که ممکن است بعضی از بیماران ممکن است اهداکنندگان ارگ را تبدیل کنند
[ترجمه گوگل]ما تهویه مناسب انتخابی بیماران را دیده ایم که ممکن است بعضی از بیماران ممکن است اهداکنندگان ارگ را تبدیل کنند
پیشنهاد کاربران
اهدای عضو
اهدای اعضای بدن پس از مرگ مغزی
کلمات دیگر: