1. He was undismayed by the prospect of failure.
[ترجمه ترگمان]او بدون ترس از این که مبادا شکست بخورد، بی آن که چیزی بگوید، بی آن که حرفی بزند،
[ترجمه گوگل]او با چشم انداز شکست شکست خورد
2. Joyce was undismayed by the subjugation of the Czechs.
[ترجمه ترگمان]جو یس بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس و واهمه، بدون ترس و واهمه، بدون ترس و
[ترجمه گوگل]جویس توسط فرمانروایی چک ها نابود شد
3. Undismayed, she sent me to a first-class crammer for two terms, and Brian to another preparatory school.
[ترجمه ترگمان]undismayed، او مرا به کلاس اول کلاس اول فرستاد و برایان به مدرسه مقدماتی دیگری رفت
[ترجمه گوگل]به طور ناعادلانه، او را به دو مرتبه به یک کلاس درجه اول فرستاد و براان به مدرسه ی آماده ی دیگری رفت
4. Undismayed, Cheryl began to stroke me, scratch me, and kiss me slowly.
[ترجمه ترگمان]شریل \"،\" شریل \"شروع کرد به نوازش کردن من و منو آروم بوسید\"
[ترجمه گوگل]شریل شروع به سکته مغزی کرد، من را خراشیده کرد و به آرامی به من بوسه زد
5. Wholly undismayed by the commercial failure of the three movies he had made.
[ترجمه ترگمان]بدون ترس از عدم موفقیت تبلیغات سه فیلمی که ساخته بود،
[ترجمه گوگل]به طور کامل از شکست تجاری سه فیلم که ساخته شده بود نابود شد
6. Mr Samgrass was undismayed.
[ترجمه ترگمان]آقای Samgrass undismayed بود
[ترجمه گوگل]آقای سامگراس ناپدید شد
7. When Richard did not respond to his greeting except by frowning and then turning away, Hugh remained undismayed.
[ترجمه ترگمان]وقتی ریچارد به او سلام نکرد، فقط با اخم و بعد رویش را برگرداند، هیو بدون ترس باقی ماند
[ترجمه گوگل]هنگامی که ریچارد به تبریک خود پاسخ نمی داد، مگر اینکه با نگرانی و سپس از بین برود، هیو باقی ماند
8. She was so young, so confident, so hopeful, so undismayed.
[ترجمه ترگمان]او خیلی جوان و بااعتماد به نفس و بدون ترس بود
[ترجمه گوگل]او خیلی جوان بود، بنابراین اعتماد به نفس، امیدوار بود، بنابراین undismeed
9. The Moral Law causes the people to be in complete accord with their ruler, so that they will follow him regardless of their lives, undismayed by any danger.
[ترجمه ترگمان]قانون اخلاقی باعث می شود که مردم به طور کامل با حاکمان خود به توافق برسند، به طوری که آن ها بدون در نظر گرفتن جان خود، بدون توجه به خطر، از او پیروی کنند
[ترجمه گوگل]قانون اخلاقی باعث می شود که مردم با هماهنگی کامل با حاکم خود، به طوری که آنها بدون در نظر گرفتن زندگی خود، بدون هرگونه خطر، از او پیروی کنند