1. He's becoming increasingly exasperated with the situation.
[ترجمه ترگمان]او از این وضعیت بیش از پیش عصبانی می شود
[ترجمه گوگل]او به طور فزاینده ای با وضعیت رو به رو می شود
2. I was exasperated by all the noise.
[ترجمه ترگمان]از این همه سر و صدا عصبانی شدم
[ترجمه گوگل]من از همه سر و صدا ها خسته شدم
3. We were exasperated at his ill behaviour.
[ترجمه ترگمان]از رفتار his خشمگین شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما در رفتار بد خود غم انگیز بودیم
4. The sheer futility of it all exasperates her.
[ترجمه ترگمان]عبث بودن همه مایه رنجش او شده بود
[ترجمه گوگل]ابطال کامل آن همه او را خشمگین می کند
5. It's so exasperating when he won't listen to a word that I say.
[ترجمه راحیل] اینکه او حتی به یک کلمه از حرفهای من گوش نمی کند ، خیلی آزار دهنده است.
[ترجمه ترگمان]وقتی او به کلمه ای که من می گویم گوش نمی دهد، این قدر عصبانی کننده است
[ترجمه گوگل]آنقدر خسته کننده است که او به یک کلمه که من می گویم گوش نمی دهد
6. She was becoming exasperated with all the questions they were asking.
[ترجمه ترگمان]از هر سوالی که می پرسید عصبانی می شد
[ترجمه گوگل]او با تمام سوالاتی که از آنها خواسته بود، ناراحت شد
7. Hardie could be exasperating to his colleagues.
[ترجمه ترگمان]Hardie می تواند از همکاران خود خشمگین شود
[ترجمه گوگل]هاردی می تواند به همکارانش خشمگین شود
8. Our team's failure is very exasperating.
[ترجمه ترگمان]شکست تیم ما خیلی عصبانی کننده است
[ترجمه گوگل]شکست تیم ما بسیار خسته کننده است
9. You have this exasperating habit of never looking at me!
[ترجمه ترگمان]این عادت exasperating که هرگز به من نگاه نکنید!
[ترجمه گوگل]شما این عادت غم انگیز هرگز به من نگاه نمی کنید!
10. I was exasperated at her ill behaviour.
[ترجمه ترگمان]از رفتار her خشمگین شده بودم
[ترجمه گوگل]من در رفتار بد بیمارم خسته شدم
11. It's exasperating to run for a train and then miss it by half a minute.
[ترجمه ترگمان]برای یک قطار در حال دویدن است و بعد تا نیم دقیقه دیگر آن را از دست می دهم
[ترجمه گوگل]برای مأموریت یک قطار کار سختی است و سپس نیم ساعت از دستش می افتد
12. To see my body literally wither away before my eyes was exasperating.
[ترجمه ترگمان]تا ببینم بدنم واقعا قبل از اینکه چشمام رو عصبانی کنه پژمرده میشه
[ترجمه گوگل]برای دیدن بدن من به معنای واقعی کلمه قبل از چشمان من خسته کننده بود
13. It exasperates me to hear comments like that.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن نظراتی مثل این به من کمک کرد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که من این نظرات را بشنوم
14. She was exasperated against the informer.
[ترجمه ترگمان]در برابر خبر رسان از کوره در رفت
[ترجمه گوگل]او در برابر خبرنگار خشمگین شد
15. She was exasperated at/by his stupidity.
[ترجمه ترگمان]از این حماقت او خشمگین بود
[ترجمه گوگل]او در / با حماقت خود خشمگین شد