کلمه جو
صفحه اصلی

pretence


معنی : ظاهری، وانمودسازی
معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: pretense، تظاهر، بهانه، ادعا

انگلیسی به فارسی

وانمودسازی، تظاهر، بهانه، ادعا


تظاهر، بهانه، ادعا، ظاهری، وانمودسازی، ظاهر سازی


انگلیسی به انگلیسی

• feigning, pretending; false show, false appearance; pretending, make-believe; claim, assertion
a pretence is behaviour that is intended to deceive people and make them believe something that is not true.
if you do something under false pretences, you do it when people do not know the truth about you and your intentions.

مترادف و متضاد

ظاهری (اسم)
feint, pretense, ostensibility, pretence

وانمودسازی (اسم)
pretense, pretence

جملات نمونه

1. If you want a pretence to whip a dog, say that he ate the frying-pam.
[ترجمه ترگمان]اگه یه بهانه لازم داری که یه سگ رو شلاق بزنی، بگو که ماهی تابه رو خورده
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید سعی کنید یک سگ را شلاق بیاورید، می گوئید که او سرخ شده است

2. Welland made a pretence of writing a note in his pad.
[ترجمه ترگمان]Welland به بهانه نوشتن یک یادداشت در دفترش به او نشان داد
[ترجمه گوگل]Welland تظاهر به نوشتن یادداشت در پد خود را ساخته شده است

3. It was all an elaborate pretence.
[ترجمه ترگمان]همه این ها یک بهانه استادانه بود
[ترجمه گوگل]این همه اعتراضی جدی بود

4. She was unable to keep up the pretence that she loved him.
[ترجمه ترگمان]نمی توانست وانمود کند که او را دوست دارد
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست اتهامی را که او را دوست داشت، حفظ کند

5. He made no pretence of great musical knowledge.
[ترجمه ترگمان]او به هیچ روی تظاهر به دانش بزرگ موسیقی نمی کرد
[ترجمه گوگل]او هیچ تظاهراتی از دانش موسیقی عالی انجام نداد

6. Altman strips away the pretence and mythology to expose the film industry as a business like any other.
[ترجمه ترگمان]آلتمن the و اساطیر را به نمایش می گذاشت تا صنعت فیلم را به عنوان یک کسبوکار به دیگری معرفی کند
[ترجمه گوگل]آلتمن از تظاهرات و اسطوره ها دور می شود تا صنعت فیلم را به عنوان یک کسب و کار مانند هر نوع دیگری به نمایش بگذارد

7. The theory made the greatest pretence of having a scientific foundation.
[ترجمه ترگمان]این نظریه بزرگ ترین بهانه این بود که یک موسسه علمی داشته باشد
[ترجمه گوگل]این تئوری بزرگترین تردید در داشتن یک پایه علمی بود

8. She made absolutely no pretence of being interested.
[ترجمه ترگمان]او به هیچ وجه وانمود نمی کرد که علاقه ای به این کار دارد
[ترجمه گوگل]او به هیچ وجه تردید نداشت که علاقه مند شود

9. The army has given up any pretence of neutrality in the war.
[ترجمه ترگمان]ارتش هر گونه بی طرفی و بی طرفی را در جنگ تسلیم کرده است
[ترجمه گوگل]ارتش هیچ تردیدی در مورد بی طرفی در جنگ به دست نیاورد

10. We have to go along with the pretence that things are getting better.
[ترجمه ترگمان]ما باید به بهانه اینکه اوضاع بهتر شده است برویم
[ترجمه گوگل]ما باید همراه با تردید که همه چیز بهتر شده است

11. I make no pretence to being an expert on the subject.
[ترجمه ترگمان]من وانمود نمی کنم که در این مورد تخصص دارم
[ترجمه گوگل]من هیچ تردیدی در داشتن متخصص در مورد این موضوع ندارم

12. He was hanged without even the pretence of a proper trial.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او حتی به بهانه یک محاکمه مناسب به دار آویخته شده است
[ترجمه گوگل]او بدون حتی اظهارات یک محاکمه مناسب به دار آویخته شد

13. She isn't really ill; it's only pretence.
[ترجمه ترگمان]او واقعا مریض نیست، فقط یک بهانه است
[ترجمه گوگل]او واقعا بیمار نیست این تنها تردید است

14. I make no pretence to be an expert on the subject.
[ترجمه ترگمان]به نظر من که در این زمینه تخصصی ندارم
[ترجمه گوگل]من هیچ تردیدی ندارم که متخصص در این موضوع باشم

15. Now that the pretence was over, he could tell them what he really thought.
[ترجمه ترگمان]حالا که نمایش تمام شده بود، می توانست آنچه را که فکر می کرد به آن ها بگوید
[ترجمه گوگل]حالا که این اتهام تمام شد، می توانست به آنها بگوید که واقعا چه فکر می کرد

پیشنهاد کاربران

تظاهر

چیز الکی . چیز قلابی


کلمات دیگر: