1- منفجر کردن 2- دقیقا نشان دادن، نمایندگی کردن 3- (به ویژه به طور خشونت آمیز) موجب شدن، انگیزاندن
touch off
1- منفجر کردن 2- دقیقا نشان دادن، نمایندگی کردن 3- (به ویژه به طور خشونت آمیز) موجب شدن، انگیزاندن
انگلیسی به فارسی
دست نزن
جملات نمونه
1. The incident on the frontier touched off a major war.
[ترجمه ترگمان]این حادثه در مرز، یک جنگ بزرگ را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]این حادثه در مرز با یک جنگ بزرگ روبرو شد
[ترجمه گوگل]این حادثه در مرز با یک جنگ بزرگ روبرو شد
2. The charges touched off a storm of protest.
[ترجمه ترگمان]این اتهامات باعث ایجاد طوفانی از اعتراضات شد
[ترجمه گوگل]اتهامات ناشی از طوفان اعتراض
[ترجمه گوگل]اتهامات ناشی از طوفان اعتراض
3. The dispute was touched off by the dismissal of a workman for insubordination.
[ترجمه ترگمان]این اختلاف با اخراج یک کارگر برای نافرمانی به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این اختلاف توسط اخراج یک کارگر برای عدم تقبیح ختم شد
[ترجمه گوگل]این اختلاف توسط اخراج یک کارگر برای عدم تقبیح ختم شد
4. His arrest touched off a riot.
[ترجمه ترگمان]دستگیری او از شورش دست کشید
[ترجمه گوگل]دستگیری او باعث شورش شد
[ترجمه گوگل]دستگیری او باعث شورش شد
5. The plans for a new airport have touched off a storm of protest.
[ترجمه ترگمان]طرح های یک فرودگاه جدید باعث ایجاد طوفان در اعتراض شده است
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای یک فرودگاه جدید، طوفان اعتراضی را درگیر کرده است
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای یک فرودگاه جدید، طوفان اعتراضی را درگیر کرده است
6. He touched off the girl's profile with a few stokes.
[ترجمه ترگمان]نیم رخ آن دختر را با کمی stokes لمس کرد
[ترجمه گوگل]او چندین استوکس را با مشخصات دخترش لمس کرد
[ترجمه گوگل]او چندین استوکس را با مشخصات دخترش لمس کرد
7. Her comments touched off a wave of protests.
[ترجمه ترگمان]نظرات او باعث شد که موجی از اعتراضات به وجود آید
[ترجمه گوگل]نظرات او موجب اعتراضات شد
[ترجمه گوگل]نظرات او موجب اعتراضات شد
8. It was these national rivalries that eventually touched off the First World War.
[ترجمه ترگمان]این رقابت های ملی بود که سرانجام به جنگ جهانی اول دست زدند
[ترجمه گوگل]این رقابت ملی بود که در نهایت از جنگ جهانی اول خلط کرد
[ترجمه گوگل]این رقابت ملی بود که در نهایت از جنگ جهانی اول خلط کرد
9. The blaze was touched off by lightning.
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش با رعد و برق از هم جدا شده بود
[ترجمه گوگل]رعد و برق از طریق رعد و برق لمس شد
[ترجمه گوگل]رعد و برق از طریق رعد و برق لمس شد
10. Is the massacre likely to touch off a new round of violence?
[ترجمه ترگمان]آیا این قتل عام احتمالا دور جدیدی از خشونت را تهدید می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا قاتل احتمال دارد که یک دور جدید خشونت را لمس کند؟
[ترجمه گوگل]آیا قاتل احتمال دارد که یک دور جدید خشونت را لمس کند؟
11. The boy's death touched off race riots and divided the town.
[ترجمه ترگمان]مرگ پسر باعث بروز شورش های نژادی شد و شهر را تقسیم کرد
[ترجمه گوگل]مرگ پسر باعث شورش های نژادی و شهر شد
[ترجمه گوگل]مرگ پسر باعث شورش های نژادی و شهر شد
12. When his hand touched the elevator signal it touched off the tiniest spark of static electricity.
[ترجمه ترگمان]وقتی که دستش به سیگنال های آسانسور برخورد کرد، کوچک ترین جرقه الکتریسیته ساکن را لمس کرد
[ترجمه گوگل]وقتی دستانش سیگنال آسانسور را لمس کرد، از کوچکترین جرقه الکتریسیته ساکن خارج شد
[ترجمه گوگل]وقتی دستانش سیگنال آسانسور را لمس کرد، از کوچکترین جرقه الکتریسیته ساکن خارج شد
13. His father's death touched off a minor gang war.
[ترجمه ترگمان]مرگ پدرش یک جنگ کوچک جنگی را لمس کرد
[ترجمه گوگل]مرگ پدرش یک جنگ باند جزئی داشت
[ترجمه گوگل]مرگ پدرش یک جنگ باند جزئی داشت
14. This stark view of what really matters has touched off a spirited debate and will occupy us in Chapter
[ترجمه ترگمان]این دیدگاه کلی از آنچه که واقعا اهمیت دارد، یک بحث پرشور بوده و ما را در فصل اشغال خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این دیدگاه عام از آنچه که واقعا مهم است، بحث های روحیه ای را تحت تاثیر قرار داده و ما را در فصل اشغال می کند
[ترجمه گوگل]این دیدگاه عام از آنچه که واقعا مهم است، بحث های روحیه ای را تحت تاثیر قرار داده و ما را در فصل اشغال می کند
15. The disaster in Rangoon had touched off an extensive reorganization of the bureaucracy dealing with North-South and international affairs.
[ترجمه ترگمان]فاجعه ای که در رنگون دست به گریبان بود، تجدید سازمان دهی گسترده بوروکراسی با مسائل شمال - جنوب و بین المللی بود
[ترجمه گوگل]فاجعه در رانگون، بازسازی وسیع بوروکراسی را در رابطه با امور شمال و جنوب و امور بین الملل لمس کرد
[ترجمه گوگل]فاجعه در رانگون، بازسازی وسیع بوروکراسی را در رابطه با امور شمال و جنوب و امور بین الملل لمس کرد
پیشنهاد کاربران
راه انداختن، برانگیختن، آغازگری
برانگیختن
منجر شدن ، ختم شدن البته به یک اتفاق بد یا اقدام خشونت آمیز
debate in the council touched off arguments between democrats and republicans
گفتگو در شورا باعث جرو بحث بین جمهوری خواهان و دموکرات ها شد.
debate in the council touched off arguments between democrats and republicans
گفتگو در شورا باعث جرو بحث بین جمهوری خواهان و دموکرات ها شد.
کلمات دیگر: