1. bolts of water gushing over the dam
آبی که فواره وار از روی سد می ریخت
2. The young mother was gushing over a baby.
[ترجمه ترگمان]مادر جوان از دست یک بچه چاق شده بود
[ترجمه گوگل]مادر جوان بیش از یک کودک بود
3. Young mothers are gushing over their babies.
[ترجمه ترگمان]مادران جوان دارند بچه خود را می کشند
[ترجمه گوگل]مادران جوان بیش از نوزادان خود سعی می کنند
4. Blood was gushing from his nose.
[ترجمه Hamid] خون از بینی اش فواره می زد
[ترجمه ترگمان]از دماغش خون سرازیر شده بود
[ترجمه گوگل]خون خونریزی بینی شد
5. She gave an embarrassingly gushing acceptance speech.
[ترجمه ترگمان]او به طرز خجالت آوری سخنرانی می کرد
[ترجمه گوگل]او سخنرانی پذیرفتن شرم آورانه داشت
6. One of the more gushing newspapers described the occasion as 'a fairy-tale wedding'.
[ترجمه ترگمان]یکی از روزنامه های دیگر آن را به عنوان یک عروسی افسانه ای توصیف می کرد
[ترجمه گوگل]یکی از روزنامه های پرطرفدار این رویداد را 'یک عروسی پریده' توصیف کرد
7. In summer, that gushing sound would be refreshingly cool and delightfully soporific.
[ترجمه ترگمان]در تابستان، آن صدا که از آب بیرون می زند، refreshingly خنک و آرامش بخش خواهد بود
[ترجمه گوگل]در تابستان، این صدای خنده دار، به طرز شگفت انگیزی سرد و لذت بخش است
8. So had the warm gushing blood that streamed out of her body, taking her life with it.
[ترجمه ترگمان]پس از آن خون گرمی که از بدنش جاری شد و زندگی او را با آن بیرون کشید
[ترجمه گوگل]بنابراین خون گرم و تلخی که از بدن او جریان داشت، زندگی خود را با آن در می آورد
9. With her bouffant hairdo, elaborate plumage, gushing charm and bright smile she is a caricature of a countess.
[ترجمه ترگمان]با موهای ژولیده و آراسته با پره ای آراسته و لبخندی درخشان، caricature از کنتس است
[ترجمه گوگل]با فلفل دلمه ای او، پرتقال خالص، جذابیت و لبخند روشن، او کاریکاتور از یک کاراکاس است
10. All he could get was atmospherics, a gushing sound like running water.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که میتونست داشته باشه فرار بوده یه صدای پر از آب مثل جریان آب
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که او می توانست داشته باشد، جوی است، صدای مزه ای مانند آب جاری
11. Heard in the context of his and Holly's gushing sympathy, it sounded very like the truth.
[ترجمه ترگمان]در حالی که همدردی و همدردی هالی را در میان گرفته بود، به نظر می رسید که حقیقت خیلی شبیه حقیقت است
[ترجمه گوگل]در حقیقت همدردی خود و هالی با شنیدن آن، بسیار شبیه به حقیقت بود
12. The tanker was gushing oil.
[ترجمه ترگمان]تانکر نفت نامیده می شد
[ترجمه گوگل]مخزن نفت را گاز گرفت
13. The knife wound was gushing blood.
[ترجمه ترگمان]زخم چاقو از بین رفته
[ترجمه گوگل]زخم چاقو خون بود
14. Water is gushing up from the centre of the basin and pouring constantly over the sides.
[ترجمه ترگمان]آب از مرکز حوضه فوران می کند و پیوسته از کناره های رود جاری می شود
[ترجمه گوگل]آب از مرکز حوضه آب می آید و به طور مداوم در دو طرف آب ریخته می شود
15. Tears of rage were gushing from her eyes.
[ترجمه ترگمان]اشک از چشمانش سرازیر شد
[ترجمه گوگل]اشکهای خشم از چشمانش خیس شد