کلمه جو
صفحه اصلی

go into


1- (درباره ی چیزی) تحقیق کردن 2- (رشته ی تحصیلی بخصوص) دنبال کردن 3- بررسی کردن، پرداختن به

انگلیسی به فارسی

بررسی کردن، تحقیق کردن


وارد شدن به یک حرفه


رفتن به


مترادف و متضاد

take an interest in; participate


Synonyms: be absorbed in, begin, develop, engage in, enter, get involved with, take on, take up, take upon oneself, undertake


Antonyms: ignore


investigate


Synonyms: analyze, consider, delve into, dig, dig into, discuss, examine, explore, inquire, look into, probe, prospect, pursue, review, scrutinize, sift, study


جملات نمونه

1. Money will also go into local development projects in Vietnam.
[ترجمه ترگمان]پول همچنین به پروژه های توسعه محلی در ویتنام تبدیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]پول نیز به پروژه های توسعه محلی در ویتنام می رسد

2. She wants to go into teaching .
[ترجمه میلاد آدینه وند] او میخواهد درس ( آموزش ) بدهد.
[ترجمه مرضیه] او میخواهد به تدریس بپردازد
[ترجمه ترگمان]اون می خواد بره تو درس دادن
[ترجمه گوگل]او می خواهد به آموزش برود

3. After the trial, she had to go into hiding for several weeks.
[ترجمه ترگمان]بعد از محاکمه، مجبور شد چند هفته خودشو قایم کنه
[ترجمه گوگل]پس از محاکمه، او مجبور شد چندین هفته پنهان شود

4. Libel plaintiffs are virtually obliged to go into the witness box.
[ترجمه ترگمان]در واقع در واقع باید در جایگاه شهود شرکت کنید
[ترجمه گوگل]شاکیان Libel عملا مجبور به رفتن به جعبه شاهد هستند

5. They will go into secret session.
[ترجمه ترگمان]آن ها به جلسه سری خواهند رفت
[ترجمه گوگل]آنها به جلسه مخفی می روند

6. We could go into town but it's a real hike from here.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به شهر برویم، اما این پیاده روی واقعی است
[ترجمه گوگل]ما می توانیم به شهر برسیم اما از این جا پیاده روی واقعی است

7. Everyone would go into the hall for assembly and then afterwards we'd go to our respective classes.
[ترجمه ترگمان]همه به سالن اجتماعات می رفتند و بعد ما به کلاس های خودمان می رفتیم
[ترجمه گوگل]هر کس برای مونتاژ به تالار مراجعه می کند و پس از آن ما به کلاس های مربوطه می رویم

8. Go into the garden and pick some pears, will you?
[ترجمه ترگمان]برو توی باغ و چند گلابی انتخاب کن، مگر نه؟
[ترجمه گوگل]برو به باغ و انتخاب برخی از گلابی، آیا شما؟

9. At the first cold of autumn, many insects go into hibernation.
[ترجمه ترگمان]در اولین سرمای پاییز، بسیاری از حشرات به خواب زمستانی می روند
[ترجمه گوگل]در اولین سرما پاییز، بسیاری از حشرات به خواب زمستانی می روند

10. He was the first worker to go into parliament.
[ترجمه ترگمان]او اولین کارگری بود که به مجلس رفت
[ترجمه گوگل]او اولین کارگر بود که به پارلمان رفت

11. That model won't go into production before late 1990.
[ترجمه ترگمان]این مدل قبل از اواخر دهه ۱۹۹۰ تولید نخواهد شد
[ترجمه گوگل]این مدل قبل از اواخر 1990 تولید نخواهد شد

12. We used to doll ourselves up and go into town.
[ترجمه ترگمان]خودمان را عروسک نمی کردیم و به شهر می رفتیم
[ترجمه گوگل]ما عروسک خودمان را جمع کردیم و به شهر رفتیم

13. The machine will go into full production in November 200
[ترجمه ترگمان]این دستگاه در ۲۰۰ نوامبر به تولید کامل خواهد رسید
[ترجمه گوگل]این دستگاه در نوامبر سال 200 تولید خواهد شد

14. We can't go into all the details of that case now, I merely mention it in passing.
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر نمی توانیم جزئیات آن پرونده را مرور کنیم، فقط به این موضوع اشاره می کنم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر نمی توانیم تمام جزئیات این مورد را ببنیم، من فقط آن را در حال گذراندن ذکر می کنم

15. He's going to go into teaching.
[ترجمه ترگمان]او می خواهد به تدریس ادامه دهد
[ترجمه گوگل]او در حال رفتن به آموزش است

پیشنهاد کاربران

to examine or study something
to undertake as a profession or course of study
enter a profession or line of work

وارد شدن

to enter a profession
ورود به یک حرفه
Go into law
وارد حرفه حقوق /قانون شدن

مثال
you should consider going into psychology



شروع کردن
they decided to go into business together .
آنها تصمیم گرفتند با همدیگر یک تجارت را شروع کنند.

نگاه کردن ( در معنای دنبالِ چیز گشتن )

تحقیق کردن، بررسی کردن، پرسش کردن

منجر شدن

اصابت کردن

رسیدن به جایی


to start an activity, or start to be in a particular state or condition

وارد وضعیتی شدن.

پرداختن به

موجب شدن
باعث شدن
منجر شدن

منتقل شدن


کلمات دیگر: