1. He continued throughout to restate his opposition to violence.
[ترجمه ترگمان]او همچنان مخالفت خود را با خشونت دوباره تکرار کرد
[ترجمه گوگل]او در تمام طول ادامه دادن مخالفت خود با خشونت ادامه داد
2. The government took the opportunity to restate its basic policies.
[ترجمه ترگمان]دولت این فرصت را مغتنم شمرد که سیاست های اصلی خود را دوباره تعریف کند
[ترجمه گوگل]دولت این فرصت را گرفت تا سیاستهای اساسی خود را دوباره تغییر دهد
3. Such moves, however, have tended to restate rather than resolve the tension between control and autonomy.
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین حرکت هایی تمایل دارند به جای حل و فصل تنش های بین کنترل و استقلال دوباره صحبت کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین حرکت هایی تمایل دارند به جای حل تنش میان کنترل و استقلال، مجددا تکرار شوند
4. We should take this opportunity to restate that.
[ترجمه ترگمان] ما باید این فرصت رو برای تعریف کلمه تعریف کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید این فرصت را بپذیریم تا آن را بازنویسی کنیم
5. We welcome this opportunity to restate our position and encourage other units to follow our lead.
[ترجمه ترگمان]ما از این فرصت برای تعریف موقعیت خود و تشویق واحدهای دیگر برای پیروی از lead استقبال می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از این فرصت استقبال می کنیم تا جایگاه خود را بازسازی کنیم و سایر واحدها را تشویق کنیم تا از رهبری ما پیروی کنند
6. Let us restate the assertions above as a theorem.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید اظهارات فوق را به عنوان یک قضیه دوباره تکرار کنیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید اظهارات فوق را به عنوان یک قضیه اصلاح کنیم
7. Some people restate the job's requirements in their summary of qualifications or objective.
[ترجمه ترگمان]برخی از افراد شرایط کار را با خلاصه ای از صلاحیت ها یا اهداف تعریف می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از افراد نیازهای شغلی خود را در خلاصه ای از مدارک یا اهداف خود تجدید نظر می کنند
8. Oh their behalf I ask you to restate and reaffirm the timeless truth of our party.
[ترجمه ترگمان]اوه، از طرف آن ها از شما خواهش می کنم که تمام حقیقت timeless را برایم تعریف کنید
[ترجمه گوگل]از طرف من، از شما می خواهم تا حقیقت بی انتها حزب ما را دوباره تایید و تایید کنید
9. CONCLUSION - Restate or reword your thesis. Summarize your arguments. Explain why you have come to this particular conclusion.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری - Restate یا reword تز تان مباحثات خود را تصحیح کنید توضیح دهید که چرا به این نتیجه گیری خاص رسیده اید
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری - پایان نامه شما را اصلاح یا تغییر دهید خلاصه کردن استدلال های شما توضیح دهید که چرا به این نتیجه خاصی رسیدید
10. Yet Professor von Braun can restate it and make me see clear as day.
[ترجمه ترگمان]با این حال، پروفسور فون براون می تواند آن را باز کند و من را مثل روز روشن کند
[ترجمه گوگل]با این حال، پروفسور فون براون میتواند آن را اصلاح کند و روز را روشن کند
11. Athena : As usual, I feel compelled to restate the problem.
[ترجمه ترگمان]آتنا: مثل همیشه مجبور هستم مساله را دوباره تعریف کنم
[ترجمه گوگل]آتنا به طور معمول احساس می کنم مجبورم مشکل را دوباره مطرح کنم
12. Ask the interviewer to restate a question if you are confused.
[ترجمه ترگمان]اگر گیج هستید از مصاحبه کننده بپرسید که آیا اشتباه می کنید
[ترجمه گوگل]در صورت اشتباه بودن، از مصاحبه کننده بخواهید تا سوال دیگری را مطرح کند
13. Let us restate this problem as one of putting n identical balls in r different boxes.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید این مساله را به عنوان یکی از گذاشتن دو توپ یک سان در جعبه های مختلف دوباره تعریف کنیم
[ترجمه گوگل]بگذارید این مشکل را به عنوان یکی از قرار دادن توپ های یکسان در جعبه های مختلف بازنویسی کنیم
14. The foreign exchange current account of a real restate development enterprise shall not keep any house purchase money of any domestic branch or representative office remitted from abroad.
[ترجمه ترگمان]جریان تبادل ارز خارجی یک شرکت توسعه کالای واقعی نباید هیچ خانه ای را از هر شعبه داخلی یا دفتر نمایندگی از خارج تامین کند
[ترجمه گوگل]حساب جاری ارز خارجی یک شرکت توسعه واقعی بازرگانی هیچ پولی برای خرید خانه در هر شعبه داخلی یا نمایندگی داخلی که از خارج از کشور بازنشسته نمی شود