ضربه محکم و ناگهانی
snap off
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• break off, break a piece from a whole; beat someone with a not particularly powerful hand (in sports)
جملات نمونه
1. The branch she was standing on must have snapped off.
[ترجمه ترگمان]شاخه درختی که رویش ایستاده بود بایست از هم جدا شده باشد
[ترجمه گوگل]شاخه ای که روی آن ایستاده بود باید از هم پاشیده باشد
[ترجمه گوگل]شاخه ای که روی آن ایستاده بود باید از هم پاشیده باشد
2. The branch snapped off under the weight of the snow.
[ترجمه ترگمان]شاخه از زیر وزن برف کنده شد
[ترجمه گوگل]شاخه زیر وزن برف افتاده است
[ترجمه گوگل]شاخه زیر وزن برف افتاده است
3. The brake pedal had just snapped off.
[ترجمه ترگمان]پدال ترمز فوری قطع شده بود
[ترجمه گوگل]پدال ترمز تازه از هم جدا شده بود
[ترجمه گوگل]پدال ترمز تازه از هم جدا شده بود
4. Suddenly the light was snapped off and no one could see the murderer escape.
[ترجمه ترگمان]ناگهان نور خاموش شد و هیچ کس نمی توانست قاتل را ببیند
[ترجمه گوگل]ناگهان نور از بین رفت و هیچ کس نمی توانست فرار قاتل را ببیند
[ترجمه گوگل]ناگهان نور از بین رفت و هیچ کس نمی توانست فرار قاتل را ببیند
5. The branch was snapped off by something.
[ترجمه ترگمان]شاخه درخت به سرعت کنده شد
[ترجمه گوگل]شاخه ای از چیزی گرفته شده بود
[ترجمه گوگل]شاخه ای از چیزی گرفته شده بود
6. Suddenly the branch that he was standing on snapped off.
[ترجمه ترگمان]ناگهان شاخه درختی که رویش ایستاده بود قطع شد
[ترجمه گوگل]ناگهان شاخه ای که ایستاده بود بر روی تکان داد
[ترجمه گوگل]ناگهان شاخه ای که ایستاده بود بر روی تکان داد
7. She snapped off the light and made her way back through the dark kitchen.
[ترجمه ترگمان]او چراغ را خاموش کرد و راهش را به سمت آشپزخانه تاریک باز کرد
[ترجمه گوگل]او نور را خاموش کرد و از آشپزخانه تاریک برگشت
[ترجمه گوگل]او نور را خاموش کرد و از آشپزخانه تاریک برگشت
8. Some vandal's gone and snapped off my car aerial again.
[ترجمه ترگمان]یه خرابکار رفته و دوباره آنتن موبایلم رو قطع کرده
[ترجمه گوگل]بعضی از خرابکارها رفته اند و دوباره ماشین من را فشرده کرده اند
[ترجمه گوگل]بعضی از خرابکارها رفته اند و دوباره ماشین من را فشرده کرده اند
9. Kathy snapped off the light.
[ترجمه ترگمان]کتی چراغ را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]کتی فریاد زد
[ترجمه گوگل]کتی فریاد زد
10. The light trained on his bed snaps off.
[ترجمه ترگمان]نور روی تختش به سرعت کنده می شود
[ترجمه گوگل]نور بر روی تختش تمرین می کند
[ترجمه گوگل]نور بر روی تختش تمرین می کند
11. Four feet of propeller blade snapped off, investigators said[sentence dictionary], and the engine cowling began to disintegrate.
[ترجمه ترگمان]چهار پا تیغه propeller قطع شد، بازرسان گفتند [ فرهنگ لغت [ جمله ] و موتور cowling شروع به تجزیه شدن کرد
[ترجمه گوگل]محققان گفتند که چهار پا از تیغه پروانه فشرده شده است، و موتور دزدگیر شروع به تجزیه می کند
[ترجمه گوگل]محققان گفتند که چهار پا از تیغه پروانه فشرده شده است، و موتور دزدگیر شروع به تجزیه می کند
12. The tip of the Christmas tree snapped off when it fell.
[ترجمه ترگمان]نوک درخت کریسمس وقتی افتاد قطع شد
[ترجمه گوگل]نوک درخت کریسمس هنگامی که سقوط کرد، از بین رفت
[ترجمه گوگل]نوک درخت کریسمس هنگامی که سقوط کرد، از بین رفت
13. And then, finally, he would have snapped off their arms and legs and used their torsos for planting geraniums.
[ترجمه ترگمان]و بعد، بالاخره، آن ها دست ها و پاهایشان را از هم جدا می کردند و از بدن های خود برای کاشتن گل شمعدانی استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]و سپس، در نهایت، او دست و پا خود را از هم جدا کرد و از ترسوهای خود برای کاشت گوهرانی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]و سپس، در نهایت، او دست و پا خود را از هم جدا کرد و از ترسوهای خود برای کاشت گوهرانی استفاده کرد
14. Continue to snap off the side-shoots which will appear in the leaf joints of your tomato plants.
[ترجمه ترگمان]به پاره کردن قسمت های کناری که در اتصالات برگ گیاهان گوجه فرنگی شما ظاهر خواهند شد، ادامه دهید
[ترجمه گوگل]همچنان روی شاخه های جانبی که در مفاصل برگ گیاهان گوجه فرنگی ظاهر می شود، شلیک کنید
[ترجمه گوگل]همچنان روی شاخه های جانبی که در مفاصل برگ گیاهان گوجه فرنگی ظاهر می شود، شلیک کنید
15. His tormentors had snapped off the lights as they wished him goodnight, and it was completely dark.
[ترجمه ترگمان]tormentors، همچنان که می خواستند شب به خیر بگذرد، tormentors خاموش شده بود، و کام لا تاریک بود
[ترجمه گوگل]عذاب آوران او چراغ ها را به هم زدند، چرا که آنها به او خوشامد می گویند، و کاملا تاریک بود
[ترجمه گوگل]عذاب آوران او چراغ ها را به هم زدند، چرا که آنها به او خوشامد می گویند، و کاملا تاریک بود
پیشنهاد کاربران
جداشده؛ جدامانده
سیلی زدن
کلمات دیگر: