کلمه جو
صفحه اصلی

prig


معنی : ادم خودنما، دله دزد، ایرادگیر، شخص منفور، نکته گیر، دزدیدن، کش رفتن، التماس کردن
معانی دیگر : (در اصل) آدم ناخوشایند، مردکه، زنکه، (مهجور) ملانقطی، (انگلیس - خودمانی) دزدیدن، جیب بری کردن، به جیب زدن، (اسکاتلند) چانه زدن، می  کوچک

انگلیسی به فارسی

شخص منفور، میخ کوچک، آدم خودنما، نکته گیر،ایرادگیر، کش رفتن، دزدیدن، التماس کردن، دله دزد


جادوگر، ایرادگیر، دله دزد، شخص منفور، ادم خودنما، نکته گیر، کش رفتن، دزدیدن، التماس کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: priggish (adj.), priggishly (adv.), priggishness (n.)
• : تعریف: one who is considered to be too strict, conservative, or smug in his or her conduct or standards of behavior.

• meticulous or strict person; pedant, one who concerns himself with trivial details; arrogant person; prissy person, preener
if you refer to someone as a prig, you mean that they are irritating because they behave very correctly and disapprove of other people's behaviour; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

ادم خودنما (اسم)
prig, dasher, popinjay, show-off

دله دزد (اسم)
prig, larcener, larcenist, sneakthief

ایرادگیر (اسم)
prig

شخص منفور (اسم)
prig

نکته گیر (اسم)
prig

دزدیدن (فعل)
abduct, rob, steal, embezzle, despoil, filch, snaffle, peak, pick, prig, poach, picaroon, spoliate, rifle, thieve, purloin

کش رفتن (فعل)
filch, abstract, swipe, pilfer, snitch, cabbage, gloom, nip, prig, palm, snook, snip

التماس کردن (فعل)
beseech, imprecate, solicit, supplicate, obtest, prig

جملات نمونه

1. He's a pompous old prig who's totally incapable of taking a joke.
[ترجمه ترگمان]آدم pompous است که از شوخی کردن عاجز است
[ترجمه گوگل]او یک جنجالی قدیمی است که کاملا قادر به گرفتن شوخی نیست

2. Don't be such a prig! It's only a bit of harmless fun!
[ترجمه ترگمان]این قدر a نباش! فقط کمی تفریح بی ضرر است!
[ترجمه گوگل]چنین نیست! این فقط کمی سرگرم کننده بی ضرر است!

3. I used to be such a smug little prig.
[ترجمه ترگمان] من قبلا یه آدم ازخودراضی ازخودراضی بودم
[ترجمه گوگل]من مثل یک قاتل کوچولو هستم

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. They informed him that he was a prig.
[ترجمه ترگمان]به وی گفتند که آدم prig است
[ترجمه گوگل]آنها به او اطلاع دادند که او یک سره است

6. Yet he was not a prig.
[ترجمه ترگمان]با این حال آدم prig نبود
[ترجمه گوگل]با این حال او یک سره بود

7. I became an insufferable prig, too.
[ترجمه ترگمان]من هم یک prig تحمل ناپذیر شدم
[ترجمه گوگل]من نیز به عنوان یک خسارت ناخوشایند تبدیل شدم

8. Hugh was a City prig of exemplary emotional repression.
[ترجمه ترگمان]هیو a از سرکوب عاطفی نمونه بود
[ترجمه گوگل]هیو یک سرکوب عاطفی نمونه ای از شهر بود

9. He is a self - righteous prig.
[ترجمه ترگمان]آدم self است
[ترجمه گوگل]او صاحب صلاحیت است

10. The transition from libertine to prig was so complete.
[ترجمه ترگمان]گذار از هرزه و هرزه به prig تا این حد کامل بود
[ترجمه گوگل]انتقال از لیبرتی به پریگ بسیار کامل بود

11. You are neither a prig nor a bounder.
[ترجمه ترگمان]تو نه یک آدم رذل و nor
[ترجمه گوگل]شما نه عالم و نه مرز است

12. He had been railed against by them as a prig and a poseur.
[ترجمه ترگمان]او آن ها را به عنوان یک آدم prig و الکی مورد سرزنش قرار داده بود
[ترجمه گوگل]او را به عنوان یک قاتل و یک قاتل مورد تجاوز قرار داده بود

13. Act Scene 4 Comment Isabella can very easily come across as a prig.
[ترجمه ترگمان]پرده پرده (پرده بازی)۴ نظر (Isabella)می تواند به راحتی به عنوان یک فرد prig ظاهر شود
[ترجمه گوگل]قانون صحنه 4 نظر ایزابلا به راحتی می تواند به عنوان یک جنجال برسد

14. Charles thinks he's better than the rest of us, the self - righteous prig!
[ترجمه ترگمان]- چارلز فکر می کند او از بقیه ما بهتر است -، - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]چارلز فکر می کند که او بهتر از بقیه ما است، ماجراجویی عادلانه!

پیشنهاد کاربران

آدم خودنما. خود رابهتر از دیگران دانستن

آدم محافظه کار و مطابق اصول خود رفتار کن


کلمات دیگر: