1. pour a drop of oil in the aperture of the (wheel's) hub
یک قطره روغن در روزنه ی توپی چرخ بچکان.
2. pour the kerosene into the bottle with a funnel
با قیف نفت را در بطری بریز.
3. pour (something) out
(احساسات و غیره) بیان کردن
4. pour cold water (on)
دلسرد کردن،رد کردن،نپذیرفتن،سردی از خود نشان دادن
5. pour it on
(امریکا - خودمانی) 1- بسیار چاپلوسی کردن 2- سخت تقلا کردن،از هیچ کوششی فرو گذار نکردن 3- به سرعت رفتن یا راندن،(رانندگی) خیلی گاز دادن
6. pour oil on the flames
وضع بد را بدتر کردن،روی آتش بنزین ریختن
7. pour oil on troubled waters
با متانت مسائل را حل کردن،روی آتش آب ریختن
8. pour oil on troubled waters
آشتی دادن،(دشمنی یا اختلاف) حل و فصل کردن
9. pour scorn on something (or somebody)
مورد تحقیر قرار دادن
10. i'll pour sugar in your tea until you say when
شکر را در چای تو می ریزم تا بگویی بس است.
11. they pour the molten metal into cylindrical molds
فلز آبگونه را در قالب های استوانه ای می ریزند.
12. to pour concrete
بتون ریختن
13. to pour steel
پولاد (در قالب) ریختن
14. to pour tea
چای ریختن
15. to pour the bridge's foundation
پل را پی ریزی کردن
16. their factories pour out millions of cars each year
کارخانه های آنها هرساله میلیون ها اتومبیل بیرون می دهند.
17. you can pour this liquid on the sugar or, conversely, you can pour the sugar on this liquid
شما می توانید این محلول را روی شکر بریزید یا بالعکس شکر را روی این محلول بریزید.
18. naneh used to pour the milk in a goatskin and churn it well
ننه شیر را در مشک می ریخت و آن را خوب می زد.
19. draw the cork gently and pour some lemonade
یواش چوب پنبه را بکش و قدری لیموناد بریز.
20. put the eggs in a mixer and then pour them onto the flour and sugar
تخم مرغ ها را در مخلوط کن بگذار سپس روی آن آرد و شکر بریز
21. I need a funnel to pour petrol into the tank.
[ترجمه نازی] من به یک قیف برای ریختن بنزین در مخزن دارم
[ترجمه احسان] من به یک قیف برای ریختن بنزین در مخزن نیاز دارم
[ترجمه رها چله ای] من به یک قیف برای پر کردن مخزن نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]من به یک قیف برای ریختن بنزین در باک نیاز دارم
[ترجمه گوگل]من نیاز به یک قیف برای پر کردن بنزین به مخزن
22. Pour a little more milk in.
[ترجمه کاظم فرقانی] کمی بیشتر شیر بریزید.
[ترجمه ترگمان]کمی شیر بیشتر بریز تو
[ترجمه گوگل]شیر را کمی بیشتر بشویید
23. Thousands of tons of filth and sewage pour into the Ganges every day.
[ترجمه ترگمان]هزاران تن زباله و فاضلاب هر روز به گنگ می ریزد
[ترجمه گوگل]هزاران تن کثافت و فاضلاب هر روز به گنگ تبدیل می شوند
24. Pour the sauce over the pasta.
[ترجمه کاظم فرقانی] سس را روی ماکارونی بریزید.
[ترجمه ترگمان]سس را در پاستا بریزید
[ترجمه گوگل]سس را بر روی ماکارونی بگذارید
25. Pour the chocolate into a heart-shaped mould.
[ترجمه ترگمان]شکلات رو به قالب قلب تبدیل کنه
[ترجمه گوگل]شکلات را به شکل قالب قلب ریخته می کنید
26. Don't pour too much;it might spill over.
[ترجمه کاظم فرقانی] خیلی زیاد نریزید؛ ممکن است بیرون بریزد.
[ترجمه ♥Amirmaghare_lover♥] خیلی پُرش نکنید ؛ ممکنه بریزه بیرون.
[ترجمه ترگمان]زیاد تند نروید، ممکن است بیفتد
[ترجمه گوگل]بیش از حد نگذارید؛ ممکن است بیش از حد نابود شود
27. Gradually pour the liquid into the flour, working it in carefully with a wooden spoon.
[ترجمه کاظم فرقانی] مایع را به تدریج روی آرد بریزید، این کار را با دقت با یک قاشق چوبی انجام دهید.
[ترجمه ترگمان]به تدریج مایع را به داخل آرد بریزید و آن را با احتیاط با یک قاشق چوبی کار کنید
[ترجمه گوگل]به تدریج مایع را به آرد ریخته و آن را به دقت با یک قاشق چوبی کار کنید
28. Pour cider around the meat and cover with foil.
[ترجمه بهار اخوند تهرانی] شراب سفید را اطراف گوشت بریزید و با فویل ( ورقه آلومینیوم ) بپوشانید.
[ترجمه ترگمان]شراب سیب را در اطراف گوشت بریزید و فویل را بپوشانید
[ترجمه گوگل]سیر را در اطراف گوشت قرار دهید و با فویل پوشانید