کلمه جو
صفحه اصلی

hombre


(اسپانیایی) مرد، رجوع شود به: omber

انگلیسی به فارسی

(اسپانیایی) مرد


رجوع شود به: omber


لعنتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (Spanish) a man.

• man (spanish)

جملات نمونه

1. He's one tough hombre.
[ترجمه ترگمان]او یک آدم سرسخت است
[ترجمه گوگل]او یک جسد سخت است

2. T ú eres la mejor esposa que un hombre podr í a desear.
[ترجمه ترگمان]من فقط یک احمق بودم که یک نفر را پیدا کردم
[ترجمه گوگل]در صورت تمایل می توانید از این برنامه استفاده کنید

3. No, hombre, only to make a joke.
[ترجمه ترگمان] نه، رفیق، فقط برای شوخی کردن کافیه
[ترجمه گوگل]نه، فقط برای شوخی کردن

4. Mi padre es un hombre un poco serio. Habla poco.
[ترجمه ترگمان] پدر \"Mi\" یه نفر رو از دست داده habla poco
[ترجمه گوگل]این را هم بخواهید و هم به صورت سریال هابل پیکو

5. Hombre, there are bodegas open all night long.
[ترجمه ترگمان]Hombre، there تمام شب باز هستند
[ترجمه گوگل]Hombre، bodegas باز تمام شب است

6. Their quarterback is one tough hombre.
[ترجمه ترگمان] بازیکن تیم اونا یه آدم سرسخت - ه
[ترجمه گوگل]کارفرمای آنها یک جرقه سخت است

7. Me haces el hombre m á s feliz del mundo.
[ترجمه ترگمان]من haces آل دل mundo هستم
[ترجمه گوگل]من h h el el hombre m á s feliz del mundo

8. A full-tilt throwback to the good old days of Tres Hombres and Fandango.
[ترجمه ترگمان]یک بازگشت کامل به روزه ای خوب قدیم of hombres و fandango
[ترجمه گوگل]پرش کامل به روزهای خوب Tres Hombres و Fandango

9. Franz Sanchez : There are worse things than dying, hombre.
[ترجمه ترگمان]فرانس سانچز \"، چیزهای بدتر از مردن هم وجود داره\"
[ترجمه گوگل]فرانتس سانچز: همه چیز بدتر از مرگ است

پیشنهاد کاربران

رفیق، مَرد، ( dude/homie/man/homeboy )

Spanish and means man, love, etc. and so on


کلمات دیگر: