کلمه جو
صفحه اصلی

avert


معنی : بیگانه کردن، منحرف کردن، گردانیدن، گذراندن، دفع کردن، بیزار کردن، بر گرداندن
معانی دیگر : دگرسوی کردن، جلوگیری کردن (از وقوع چیزی)، پیشگیری کردن

انگلیسی به فارسی

برگرداندن، گردانیدن، دفع کردن، گذراندن، بیزارکردن، بیگانه کردن، منحرف کردن


جلوگیری، گردانیدن، گذراندن، دفع کردن، بیزار کردن، بیگانه کردن، منحرف کردن، بر گرداندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: averts, averting, averted
(1) تعریف: to turn aside or away.
مترادف: turn
مشابه: divert, evade, ward

- She averted her glance whenever I tried to wave hello.
[ترجمه ترگمان] هر وقت سعی می کردم دست تکان بدهم نگاهش را برمی گرداند
[ترجمه گوگل] او هر وقت که سعی کرد به سلامتی نگاه کند، مانع از آن شد

(2) تعریف: to prevent or forestall.
مترادف: forestall, prevent, ward off
مشابه: avoid, circumvent, fend off, frustrate, obviate, parry, plead, stave off, ward

- The captain averted a shipwreck.
[ترجمه ترگمان] فرمانده یک کشتی شکسته را دفع کرد
[ترجمه گوگل] کاپیتان یک کشتی خراب کرد

• prevent, avoid; turn away
to avert something unpleasant means to prevent it from happening.
if you avert your eyes from something, you look away from it.

مترادف و متضاد

بیگانه کردن (فعل)
estrange, alienate, avert

منحرف کردن (فعل)
shunt, alienate, avert, divert, deflect, swerve, bend, call off, warp, wring, pervert

گردانیدن (فعل)
wield, avert

گذراندن (فعل)
pass, get on, outwear, avert, while, survive, fare

دفع کردن (فعل)
countercheck, raise, dispel, ward off, avert, foil, quench, fend, exorcise, stave off, repel, repulse, eject, perspire, excrete, extrude, exorcize, stand off, detrude, forfend

بیزار کردن (فعل)
disgust, avert, weary, disincline, loathe, repel

بر گرداندن (فعل)
evoke, upset, turn, avert, regurgitate, refract, return, replicate, reverse, rebut, blench, reflect, distort, convert, vomit, translate, evert, repay

thwart; avoid by turning away


Synonyms: avoid, deflect, deter, divert, fend off, foil, forestall, frustrate, halt, look away, preclude, prevent, rule out, shove aside, shunt, stave off, turn, turn aside, turn away, ward off


Antonyms: aid, help


جملات نمونه

1. to avert one's eyes from an ugly sight
چشم خود را از منظره زشتی برتافتن

2. We must act now to avert a disaster of monumental proportions.
[ترجمه ترگمان]حالا باید دست به کار شویم تا یک فاجعه بزرگ را از بین ببریم
[ترجمه گوگل]ما باید اکنون برای جلوگیری از فاجعه ای نسبتا برجسته اقدام کنیم

3. UN troops intervened to avert a threat of violent conflict.
[ترجمه ترگمان]نیروهای سازمان ملل برای جلوگیری از تهدید درگیری های خشونت آمیز دخالت کردند
[ترجمه گوگل]نیروهای سازمان ملل متحد برای جلوگیری از درگیری های خشونت آمیز مداخله می کنند

4. The lake will be dyked to avert floods.
[ترجمه ترگمان]این دریاچه برای دفع سیل کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این دریاچه برای جلوگیری از سیلاب ها خواهد بود

5. He managed to avert the closure of the factory.
[ترجمه ترگمان]او توانست از بسته شدن کارخانه جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]او موفق به تعطیل کارخانه شد

6. Sudan requires food immediately to avert a humanitarian catastrophe.
[ترجمه ترگمان]سودان به سرعت به غذا نیاز دارد تا یک فاجعه انسانی را دفع کند
[ترجمه گوگل]سودان بلافاصله برای جلوگیری از یک فاجعه انسانی نیاز دارد

7. Negotiations continued all day to avert a strike.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات تمام روز را برای جلوگیری از اعتصاب ادامه دادند
[ترجمه گوگل]مذاکرات در تمام طول روز برای جلوگیری از اعتصاب ادامه داشت

8. He managed to avert suspicion.
[ترجمه ترگمان]او موفق شد سو ظن را دفع کند
[ترجمه گوگل]او موفق به جلوگیری از سوء ظن شد

9. Talks are taking place in an attempt to avert a strike.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات در تلاش برای جلوگیری از اعتصاب صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]مذاکرات در تلاش برای جلوگیری از اعتصاب در حال انجام است

10. Efforts are being made to avert war and find a diplomatic solution.
[ترجمه ترگمان]تلاش هایی برای جلوگیری از جنگ و یافتن راه حلی دیپلماتیک در حال انجام است
[ترجمه گوگل]تلاش برای جلوگیری از جنگ و یافتن یک راه حل دیپلماتیک صورت می گیرد

11. We tried to avert our thoughts from our massive financial problems.
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم افکار خود را از مشکلات مالی بزرگ مان منحرف کنیم
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم افکارمان را از مشکلات مالی عظیم مان دور کنیم

12. He did his best to avert suspicion.
[ترجمه ترگمان]او بهترین کار را برای دفع بدگمانی انجام داد
[ترجمه گوگل]او بهترین کار خود را برای جلوگیری از سوء ظن انجام داد

13. We are the last generation who can avert this catastrophe.
[ترجمه ترگمان]ما آخرین نسلی هستیم که می تواند این فاجعه را دفع کند
[ترجمه گوگل]ما نسل گذشته هستیم که می تواند این فاجعه را از بین ببرد

14. Animals are killed only to avert mystical dangers which cause illness and death.
[ترجمه ترگمان]حیوانات تنها برای جلوگیری از خطرات عرفانی که موجب بیماری و مرگ می شوند، کشته می شوند
[ترجمه گوگل]حیوانات فقط برای جلوگیری از خطرات عرفانی که باعث بیماری و مرگ می شوند، کشته می شوند

to avert one's eyes from an ugly sight

چشم خود را از منظره زشتی برتافتن


They averted war by skillful negotiation.

آنان با مذاکرات ماهرانه از وقوع جنگ جلوگیری کردند.


پیشنهاد کاربران

رو برگرداندن
برگرداندن

چشم ها رو درویش کردن

جلو گیری کردن

The remarks by Iran's intelligence minister, added pressure on President Biden’s three - week - old administration to avert a new crisis with Iran while it grapples with the economic and health emergencies spawned by the Covid - 19 pandemic
NEW YORK TIMES@

برگرداندن


کلمات دیگر: