1. The teacher gently reproved the boys for not paying attention.
[ترجمه ترگمان]معلم به آرامی پسران را سرزنش کرد که توجه نمی کنند
[ترجمه گوگل]معلم به آرامی پسران را مجبور کرد که توجه خود را نادیده نگیرند
2. "Flatterer," she said giving him a mock reproving look.
[ترجمه ترگمان]\"او با حالتی تمسخر آمیز به او نگاه کرد و گفت:\" \"flatterer\"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'خوشبخت'، به او نگاه کرد
3. Satan reproves sin.
[ترجمه ترگمان]شیطان reproves گناه است
[ترجمه گوگل]شیطان گناه را نقض می کند
4. The teacher reproved him for his coming late again.
[ترجمه ترگمان]معلم او را به خاطر دیر آمدن او سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]معلم او را مجازات کرد تا مجددا به عقب برگردد
5. Do not overdo your privilege of reproving me.
[ترجمه ترگمان]دیگر جرات نکن مرا سرزنش کنی
[ترجمه گوگل]از مزایای من از اعتراف به من نترسم
6. Employees were reproved for smoking in the building's restrooms.
[ترجمه ترگمان]کارمندان به خاطر سیگار کشیدن در سرویس های بهداشتی ساختمان مورد سرزنش قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]کارکنان برای سیگار کشیدن در دستشویی ساختمان مجازات شدند
7. Women were reproved if they did not wear hats in court.
[ترجمه ترگمان]زنان در صورت پوشیدن کلاه در دادگاه مورد سرزنش قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]زنان در صورتی که در دادگاه کلاه را نپوشانده بودند، مجازات شدند
8. The priest reproved people for not coming to church.
[ترجمه ترگمان]کشیش مردم را به خاطر آمدن به کلیسا سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]کشیش مردم را مجازات کرد تا به کلیسا بیفتند
9. She threw him an angry and reproving look/glance.
[ترجمه ترگمان]نگاه تندی به او انداخت و نگاهی به او انداخت
[ترجمه گوگل]او یک نگاه / نگاه خشمگین و عصبانی را پرتاب کرد
10. Only if the dresses became too tight or too short would he make a gently reproving comment.
[ترجمه ترگمان]فقط اگر لباس ها بیش از حد محکم می شدند، او به آرامی اظهار نظر می کرد
[ترجمه گوگل]فقط اگر لباس ها بیش از حد تنگ و یا بیش از حد کوتاه باشد، او به طور منظم نظر می دهد
11. Approaching the car I was driving, he reproved me, saying that a padre ought to know better.
[ترجمه ترگمان]داشت به اتومبیل نزدیک می شد که من رانندگی می کردم، او به من اهانت کرد و گفت که یک پدر باید بهتر از این موضوع را بداند
[ترجمه گوگل]نزدیک شدن به خودروی من رانندگی کردم، او را منحرف کرد و گفت که باید یک پدری را بهتر بشناسد
12. Sometimes he reproved her weakly about the shirts.
[ترجمه ترگمان]گاهی او را سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]بعضی اوقات او او را در مورد پیراهن ضعیف کرد
13. You will not want to reprove any children for talking during your speech.
[ترجمه ترگمان]شما نمی خواهید در سخنرانی خود هر بچه ای را سرزنش کنید
[ترجمه گوگل]شما نمی خواهید فرزندان خود را برای گفتگو در سخنرانی خود محکوم کنید
14. The Beggar reproves him, then turns to practical advice.
[ترجمه ترگمان]The او را فریب می دهد، بعد به پند و اندرز عملی برمی گردد
[ترجمه گوگل]مهاجم او را مورد انتقاد قرار می دهد، سپس به توصیه های عملی تبدیل می شود
15. His tone was mildly reproving.
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش ملایم بود
[ترجمه گوگل]لحن او ملایم تلخ بود