کلمه جو
صفحه اصلی

complaisant


معنی : مهربان، خوشخو، خوشرفتار، با ادب، خوش معاشرت
معانی دیگر : سر به راه، حرف شنو، باگذشت، اغماضگر، مهربان و موافق، خشنودساز، آسانگیر

انگلیسی به فارسی

مهربان، خوش‌خو، با‌ادب


شایسته، با ادب، مهربان، خوشخو، خوش معاشرت، خوشرفتار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: eager or willing to please; amenable; obliging.
مترادف: accommodating, amenable, obliging
متضاد: contrary
مشابه: acquiescent, agreeable, amiable, compliant, conciliatory, conformable, deferential, flexible, indulgent, pliant, solicitous, tractable, yielding

- The complaisant child enjoyed being "teacher's helper."
[ترجمه ترگمان] کودک مهربان از \"کمک معلم\" لذت می برد
[ترجمه گوگل] کودک شایسته از �معلم معلم� لذت می برد

• inclined to please, acquiescent; gracious
if you are complaisant, you are willing to accept what other people are doing without complaining; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

خوشخو (صفت)
good-tempered, polite, compliant, affable, courteous, suave, complaisant, fair-spoken, good-natured, well-disposed

خوش رفتار (صفت)
polite, affable, courteous, complaisant, debonair

با ادب (صفت)
polite, courteous, complaisant, civil, respectful

خوش معاشرت (صفت)
polite, courteous, suave, complaisant, conversable, fair-spoken

agreeable


Synonyms: accommodating, amiable, compliant, conciliatory, deferential, easy, easy-going, friendly, generous, good-humored, good-natured, good-tempered, indulgent, lenient, mild, obliging, polite, solicitous, submissive


Antonyms: antagonistic, disagreeable, discontented, dissatisfied, obstinate


جملات نمونه

1. She was a complaisant wife and dutiful daughter.
[ترجمه ترگمان]او همسر منشی بود و دختر وظیفه شناسی بود
[ترجمه گوگل]او یک زن شایسته و دختر شایسته بود

2. Sub-prefect Anselm received the cheers with the complaisant indifference of a soldier and a nobleman.
[ترجمه ترگمان]فرمانده ارشد Sub، با بی علاقگی شدید یک سرباز و یک اشراف زاده به او خوشامد گفت
[ترجمه گوگل]آنسلم، زیرپراکنش، با بی احترامی شایسته یک سرباز و نجیب زاده، راضی شد

3. She's always helpful and complaisant.
[ترجمه ترگمان]او همیشه به من کمک می کند و به من کمک می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه مفید و شایسته است

4. The figure of complaisant bashfully can let a man show strong one side really, but pretend to be missish also can let his desire all be broken.
[ترجمه ترگمان]چهره ای که از خجالت ناشی می شود می تواند اجازه دهد که مردی در واقع یک طرف را نشان دهد، اما وانمود کند که missish هم می تواند اجازه دهد که تمام وجودش شکسته شود
[ترجمه گوگل]شکل شگفت انگیز می تواند اجازه دهید یک مرد واقعا یک طرف قوی را نشان می دهد، اما وانمود می کند که missish نیز می تواند اجازه می دهد که میل خود را همه شکسته شود

5. He has a pretty and complaisant wife.
[ترجمه ترگمان]همسری زیبا و سازگار دارد
[ترجمه گوگل]او یک همسر زیبا و محترم دارد

6. The courtier obeyed the king's orders in a complaisant manner.
[ترجمه ترگمان]مرد درباری دستور شاه را با لحنی دوستانه اطاعت کرد
[ترجمه گوگل]پیمانکار به نحوی شایسته به دستورات پادشاه احترام گذاشت

7. A good servant should be complaisant but not servile.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار خوبی است، ولی نه نوکر و نوکر
[ترجمه گوگل]بنده خوب باید شایسته باشد اما نه خدمتکار

8. She was an old - fashioned wife, entirely complaisant to her husband's will.
[ترجمه ترگمان]او همسر سابقش بود و کاملا به اراده شوهرش وفادار بود
[ترجمه گوگل]او یک همسر قدیمی بود که کاملا به اراده شوهرش احترام می گذاشت

9. He is complaisant to her.
[ترجمه ترگمان]آقای نای تلی از او خوشش می آید
[ترجمه گوگل]او به او شایسته است

10. After mixing fixature and hair breast, wipe go up in wet hair, can take out hair curls, finalize the design on the gush on the hair after work again water, increase complaisant spend and glossiness.
[ترجمه ترگمان]بعد از مخلوط کردن fixature و breast مو، موهای خیس را پاک کنید، موهای خود را صاف کنید، بعد از کار دوباره روی موهای خود را پس از باز کردن دوباره آب، افزایش spend و glossiness نهایی، نهایی کنید
[ترجمه گوگل]پس از مخلوط کردن پستانداران و پستان مو، پاک کردن موهای مرطوب، می توانید موهای مو را بیرون بکشید، طرح را روی موهای خود بر روی موها نهایی کنید، بعد دوباره دوباره آب کار کنید، هزینه های شاداب و براق را افزایش دهید

11. Lin Jiaxin belongs to temperament melting model belle, bingle lets her look resemble a false boy, complaisant straight hair can foil more those who give her is melting and comely!
[ترجمه ترگمان]لین Jiaxin متعلق به خواهر ماده در حال ذوب شدن است، bingle به او اجازه می دهد شبیه یک پسر اشتباه باشد، موهای صاف و سازگار می تواند آن هایی را که به او می دهند در حال ذوب شدن و comely است، خنثی کند
[ترجمه گوگل]لین جیاکسین متعلق به مدل ذات خلق و خوی بول است، بنگل به نظر می رسد که او یک پسر نادر است، موهای مستطیلی می تواند بیشتر کسانی را که به ذوب شدن و خوشایند خود می اندازند فلاور کند!

12. It is necessary that we should be more than complaisant to the count.
[ترجمه ترگمان]لازم است که ما باید بیش از این با کنت هماهنگ باشیم
[ترجمه گوگل]ضروری است که ما باید بیش از حد محاسبه شود

پیشنهاد کاربران

مهربان و خوشرو

مهربان. با ادب

حرف شنو و باادب


کلمات دیگر: