کلمه جو
صفحه اصلی

procrustean


معنی : تحمیلی، تحمیل کننده، بزور بکار وادارنده
معانی دیگر : وابسته به پروکراستیز (procrustes)، بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده

انگلیسی به فارسی

پروکستین، تحمیلی، بزور بکار وادارنده، تحمیل کننده، بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده


بزور بکار وادارنده، بوسیله اعمال زورکاری از پیشبرنده، تحمیل کننده، تحمیلی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: (often cap.) pertaining to the forcing of someone or something into conformity with preconceptions.

- his procrustean reasoning
[ترجمه ترگمان] استدلال procrustean او این بود که
[ترجمه گوگل] استدلال پروتستان او

• of procrustes, pertaining to procrustes (classical mythology); of or pertaining to the demand for adherence to a prototype, heartless in disregard for differing circumstances or opinions

مترادف و متضاد

تحمیلی (صفت)
exigent, procrustean

تحمیل کننده (صفت)
procrustean, imposing

بزور بکار وادارنده (صفت)
procrustean

جملات نمونه

1. Morning exercise reading is really an annoying unpopular Procrustean bed to all our students.
[ترجمه ترگمان]خواندن برنامه صبحگاهی واقعا برای همه دانش آموزان ما یک بس تر محبوب غیر محبوب است
[ترجمه گوگل]خواندن تمرین صبحگاهی واقعا یک تختخواب Procrustean ناخوشایند آزار دهنده برای همه دانش آموزان ما است

2. People are firmly opposed to the policy of Procrustean bed.
[ترجمه ترگمان]مردم به شدت با سیاست Procrustean مخالف هستند
[ترجمه گوگل]مردم به شدت با سیاست تخت Procrustean مخالف هستند

3. We are firmly opposed to the policy of a Procrustean bed.
[ترجمه ترگمان]ما به شدت با سیاست یک تخت خوابی مخالف هستیم
[ترجمه گوگل]ما به شدت با سیاست تخت Procrustean مخالف هستیم

4. The Accused, by virtue of having used it in their catalog, have imposed a particular awkward and odious pattern format on the software community, which has proven to be something of a Procrustean Bed.
[ترجمه ترگمان]متهم که به دلیل استفاده از آن در کاتالوگ خود استفاده از آن را در کاتالوگ خود به کار برده است، یک قالب الگوی زشت و زشت را بر جامعه نرم افزار تحمیل کرده است که ثابت شده است چیزی از یک تخت خواب خوب است
[ترجمه گوگل]متهم، به دلیل استفاده از آن در فهرست خود، یک قالب خاص التهاب و غم انگیز خاص را در جامعه نرم افزاری به اثبات رسانده است، که اثبات شده است که چیزی از تخت Procrustean است

5. Yeah, I see. I'll not place all of them on Procrustean bed.
[ترجمه ترگمان] آره، متوجهم من همه آن ها را روی تخت Procrustean جا نخواهم گذاشت
[ترجمه گوگل]بله، من می بینم من همه آنها را در تخت Procrustean قرار نمی دهم

6. If law enforcement succeeds in mandating interception facilities for every Internet carrier, the industry as a whole could be pushed back into the procrustean bed of conventional telecommunications.
[ترجمه ترگمان]اگر نیروی انتظامی در اجباری کردن تسهیلات رهگیری برای هر حامل اینترنتی موفق شود، صنعت به عنوان یک کل می تواند به بس تر procrustean از مخابرات مرسوم باز گردد
[ترجمه گوگل]اگر اجرای قانون موفق به تعیین امکانات نگهداری برای هر حامل اینترنت شود، صنعت به طور کلی می تواند به تخت پروتستان از ارتباطات معمولی منتهی شود

7. Those strict proprieties of the old days are now regarded as a Procrustean bed.
[ترجمه ترگمان]این آداب و رسوم قدیمی روزگار قدیم را به عنوان تخت خواب Procrustean تلقی می کنند
[ترجمه گوگل]این اعمال سختگیرانه روزهای قدیم اکنون به عنوان بستر پروکراستان شناخته می شود

8. This phrasal implied meaning in accordance with the Chinese language procrustean method similar is demand/ the not reasonable request handles affairs according to same standard.
[ترجمه ترگمان]این phrasal معنا را مطابق با روش procrustean زبان چینی مشابه تقاضا \/ تقاضا \/ درخواست منطقی برای رسیدگی به امور مطابق با استانداردهای یک سان نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این عبارات مفهوم را مطابق با روش زبان چینی procrustean معنی می کند تقاضا / درخواست معقول نیست امور را مطابق با همان استاندارد مدیریت می کند

پیشنهاد کاربران

شدید، جدی یا موٕثر

برنتابنده تفاوت ها


کلمات دیگر: