1. born and bred in iran
زاده و پرورده ی ایران
2. born in ardebil
متولد اردبیل
3. born on the fourth of july
زاده در چهارم جولای (ژوئیه)
4. born to (or in) the purple
از نژاد شاهان یا بزرگان،شه تبار،بزرگزاده
5. born with a silver spoon in one's mouth
زاده شده در خانواده پولدار
6. nobly born
نجیب زاده،اشرافی
7. he was born in the east but lives in the west
او در شرق (ایالات متحده) زاده شد ولی در غرب (ایالات متحده) زندگی می کند.
8. he was born when shah abbas was reigning
در دورانی که شاه عباس سلطنت می کرد او به دنیا آمد.
9. humans are born to die
بشر برای مردن زاده شده است.
10. i was born in the month of shahrivar
من در شهریور ماه به دنیا آمده ام.
11. she was born under an unlucky star
در برج فلکی نحسی به دنیا آمد.
12. some are born great and some achieve greatness
برخی ازافراد بزرگ زاده به دنیا می آیند و برخی بزرگی را کسب می کنند.
13. we were born two years apart
تولدمان دو سال با هم فرق داشت.
14. he is a born athlete
ورزش در خون اوست.
15. he is a born optimist
او ذاتا خوش بین است.
16. he was nobly born
او از بزرگ زادگان بود.
17. in all my born days
در همه ی عمرم
18. in a manner born
به اصطلاح،از برخی نظرها،تااندازه ای
19. to the manner born
آموخته از بدو زندگی،خوگرفته از زمان تولد،طبیعتا مناسب برای
20. all human beings are born free and equal in dignity and rights
همه ی انسان ها آزاد و از نظر ارزش و حقوق مدنی برابر آفریده شده اند (اعلامیه ی حقوق بشر).
21. surely you are a born peasant . . .
همانا که تو روستا زاده ای . . .
22. color is inconceivable to those born blind
برای کسانی که کور به دنیا آمده اند رنگ قابل ادراک نیست.
23. the room wherein he was born
اتاقی که در آن متولد شده بود
24. the year that i was born
سالی که در آن زاده شدم
25. he died long before i was born
او مدت ها پیش از تولد من مرد.
26. the town in which he was born
شهری که در آن متولد شده بود
27. the book doesn't say where she was born
کتاب محل تولد او را ذکر نمی کند.
28. she had miscarried three times before her first child was born
پیش از تولد فرزند اولش سه بار بچه انداخته بود.
29. And a child that's born on the Sabbath day.
[ترجمه ترگمان]و کودکی که در روز سبت به دنیا می آید
[ترجمه گوگل]و یک کودک که در روز سبت متولد شده است
30. Man alone is born crying, lives complaining, and dies disappointed. Samuel Johnson
[ترجمه ترگمان]انسان به تنهایی به دنیا می آید و گریه می کند، زندگی می کند و ناامید می شود سامویل جانسون
[ترجمه گوگل]انسان به تنهایی گریه می کند، شکایت میکند، و ناامید می شود ساموئل جانسون