زیاد، سخت، شدیدا، بشدت، جدا، بطور جدی
intensely
زیاد، سخت، شدیدا، بشدت، جدا، بطور جدی
انگلیسی به انگلیسی
• extremely, greatly, powerfully; strongly, profoundly, deeply; acutely, severely; strenuously
جملات نمونه
1. His air of calm superiority annoyed her intensely.
[ترجمه ترگمان]احساس برتری بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]هوای او از برتری آرام او را شدیدا تحریک کرد
[ترجمه گوگل]هوای او از برتری آرام او را شدیدا تحریک کرد
2. The noise was beginning to irritate me intensely.
[ترجمه ترگمان]سر و صدا کم کم داشت مرا عصبانی می کرد
[ترجمه گوگل]سر و صدا شروع به تحریک من شدیدا شد
[ترجمه گوگل]سر و صدا شروع به تحریک من شدیدا شد
3. The novel is an intensely lyrical stream-of-consciousness about an Indian woman who leaves her family home to be married.
[ترجمه ترگمان]این رمان به شدت lyrical است - آگاهی درباره یک زن هندی که خانواده اش را ترک می کند تا ازدواج کند
[ترجمه گوگل]این رمان یک جریان هوشیارانه در مورد یک زن هندی است که خانواده اش را ترک می کند تا ازدواج کند
[ترجمه گوگل]این رمان یک جریان هوشیارانه در مورد یک زن هندی است که خانواده اش را ترک می کند تا ازدواج کند
4. Steve was intensely curious about the world I came from.
[ترجمه ترگمان]استیو در مورد دنیایی که من از آن امده بودم کنجکاو شده بود
[ترجمه گوگل]استیو به شدت کنجکاو در مورد جهان من از آمده است
[ترجمه گوگل]استیو به شدت کنجکاو در مورد جهان من از آمده است
5. I found the delays intensely frustrating.
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که این تاخیرها شدیدا ناامیدکننده است
[ترجمه گوگل]من تاخیرهای بسیار ناامید کننده را پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من تاخیرهای بسیار ناامید کننده را پیدا کردم
6. I found the whole evening intensely embarrassing.
[ترجمه ترگمان]تمام شب را خیلی خجالت می کشیدم
[ترجمه گوگل]من کل شب را به شدت شرم آور یافتم
[ترجمه گوگل]من کل شب را به شدت شرم آور یافتم
7. Alfred was intensely ambitious, obsessed with the idea of becoming rich.
[ترجمه ترگمان](آلفرد)شدیدا جاه طلب بود و به فکر ثروتمند شدن بود
[ترجمه گوگل]آلفرد به شدت بلندپروازانه بود و با ایده تبدیل شدن به غنی روبرو شد
[ترجمه گوگل]آلفرد به شدت بلندپروازانه بود و با ایده تبدیل شدن به غنی روبرو شد
8. I was intensely curious to know more about him.
[ترجمه ترگمان]خیلی کنجکاو بودم که بیشتر در موردش بدونم
[ترجمه گوگل]من شدیدا کنجکاو بودم که بیشتر در مورد او بدانم
[ترجمه گوگل]من شدیدا کنجکاو بودم که بیشتر در مورد او بدانم
9. Her poems are well-wrought and intensely personal.
[ترجمه ترگمان]اشعار او خوب و بسیار خصوصی هستند
[ترجمه گوگل]اشعار او به خوبی ساخته شده و به شدت شخصی است
[ترجمه گوگل]اشعار او به خوبی ساخته شده و به شدت شخصی است
10. The sea here has been fished intensely over the last ten years.
[ترجمه ترگمان]دریا در این ده سال اخیر پیوسته از آب گرفته شده است
[ترجمه گوگل]دریا در طول ده سال گذشته شدیدا مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]دریا در طول ده سال گذشته شدیدا مورد انتقاد قرار گرفته است
11. He found her intensely desirable.
[ترجمه ترگمان]او را خیلی خواستنی می یافت
[ترجمه گوگل]او به شدت مطلوب خود را یافت
[ترجمه گوگل]او به شدت مطلوب خود را یافت
12. Her parents were intensely ambitious for her and her younger sister.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش برای او و خواهر کوچک ترش خیلی جاه طلب بودند
[ترجمه گوگل]والدین او برای او و خواهر کوچکترش به شدت بلندپرواز بودند
[ترجمه گوگل]والدین او برای او و خواهر کوچکترش به شدت بلندپرواز بودند
13. Gould was an intensely private individual.
[ترجمه ترگمان]گولد فرد خصوصی و خصوصی بود
[ترجمه گوگل]گولد فردی شدید بود
[ترجمه گوگل]گولد فردی شدید بود
14. Eisenhower was intensely aware of the need for long-range planning.
[ترجمه ترگمان]آیزنهاور به شدت از نیاز به برنامه ریزی بلند مدت آگاه بود
[ترجمه گوگل]آیزنهاور به شدت از نیاز به برنامه ریزی دراز مدت آگاه بود
[ترجمه گوگل]آیزنهاور به شدت از نیاز به برنامه ریزی دراز مدت آگاه بود
پیشنهاد کاربران
پیشوند پُر
intensely interacting =پرتعامل
intensely interacting =پرتعامل
با اشتیاق
به شدت
شدیدا
powerfully
به دقت
کلمات دیگر: