(قدیمی) ترساندن، هراساندن، ترسیده، وحشت زده
affright
(قدیمی) ترساندن، هراساندن، ترسیده، وحشت زده
انگلیسی به فارسی
ترسیده، وحشتزده
شرم آور
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: (archaic) to frighten.
اسم ( noun )
• (1) تعریف: (archaic) sudden fear.
• (2) تعریف: (archaic) the cause of fear.
• frighten, scare
جملات نمونه
1. These birds from their secret haunts affright the quiet of the night.
[ترجمه ترگمان]این پرندگان از پناه گاه secret، سکوت شب را وحشت زده کرده بودند
[ترجمه گوگل]این پرندگان از خزانه های مخفی خود، آرام شب است
[ترجمه گوگل]این پرندگان از خزانه های مخفی خود، آرام شب است
2. Who are you?" he again asked in affright . "
[ترجمه ترگمان]تو کی هستی؟ بار دیگر با وحشت پرسید: \"
[ترجمه گوگل]شما کی هستید؟' او دوباره از او خواسته است '
[ترجمه گوگل]شما کی هستید؟' او دوباره از او خواسته است '
3. Show nothing to your friend that may affright him.
[ترجمه ترگمان]به دوست خود چیزی نشان بدهید که موجب وحشت او گردد
[ترجمه گوگل]به دوست شما چیزی نشان ندهید که ممکن است به او آسیب برساند
[ترجمه گوگل]به دوست شما چیزی نشان ندهید که ممکن است به او آسیب برساند
4. Sometimes he says things that affright one but it is impossible to understand what he says.
[ترجمه ترگمان]گاه چیزهایی می گوید که غیر ممکن است، اما نمی توان فهمید که او چه می گوید
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او چیزهایی را می گوید که به دردسر می افتد، اما نمی توان فهمید که او چه می گوید
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او چیزهایی را می گوید که به دردسر می افتد، اما نمی توان فهمید که او چه می گوید
5. Ghosts could never affright her.
[ترجمه ترگمان]روح هرگز نمی توانست او را وحشت زده کند
[ترجمه گوگل]ارواح هرگز نمیتوانند به او آسیب برسانند
[ترجمه گوگل]ارواح هرگز نمیتوانند به او آسیب برسانند
6. Does the Rising Sun affright.
[ترجمه ترگمان]بیدار شدن خورشید وحشت زده می کند
[ترجمه گوگل]آیا صعود خورشید عصبی است
[ترجمه گوگل]آیا صعود خورشید عصبی است
7. Her voice was so abrupt and hoarse that the two women thought they heard the voice of a man; they wheeled round in affright.
[ترجمه ترگمان]صدایش چنان تند و خشن بود که دو زن فکر می کردند که صدای مردی را می شنوند، وحشت زده دور گشتند
[ترجمه گوگل]صدای او خیلی ناگهانی و خیره کننده بود که دو زن فکر کردند صدای مرد شنیدند؛ آنها بی رحم بودند
[ترجمه گوگل]صدای او خیلی ناگهانی و خیره کننده بود که دو زن فکر کردند صدای مرد شنیدند؛ آنها بی رحم بودند
8. Fear not then, "said the angel, "let nothing you affright.
[ترجمه ترگمان]فرشته گفت: پس نترسید
[ترجمه گوگل]فرشته ای گفت: 'نه، بترس
[ترجمه گوگل]فرشته ای گفت: 'نه، بترس
9. And I went in till I drew nigh to a wall which is built of crystals and surrounded by tongues of fire: and it began to affright me.
[ترجمه ترگمان]و من آنقدر داخل شدم تا به دیواری نزدیک شدم که از کریستال ساخته شده بود و در میان زبانه های آتش احاطه شده بود؛ و این شروع به وحشت من کرد
[ترجمه گوگل]و من رفتم تا نزدیک به دیوار نزدیک شدم که از کریستال ساخته شده بود و با زبان های آتش بسته شده بود و شروع به نابودی من کرد
[ترجمه گوگل]و من رفتم تا نزدیک به دیوار نزدیک شدم که از کریستال ساخته شده بود و با زبان های آتش بسته شده بود و شروع به نابودی من کرد
کلمات دیگر: