کلمه جو
صفحه اصلی

cony


معنی : ادم ساده لوح، خرگوش کوچک
معانی دیگر : رجوع شود به: coney، coney خرگوش کوچک

انگلیسی به فارسی

( coney ) خرگوش کوچک، آدم ساده‌لوح


مخروطی، ادم ساده لوح، خرگوش کوچک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: coneys, conies
(1) تعریف: a rabbit or rabbitlike animal such as a pika.

(2) تعریف: the fur of a rabbit.

• hyrax; european rabbit; rabbit fur

مترادف و متضاد

ادم ساده لوح (اسم)
coney, cony, gomerel

خرگوش کوچک (اسم)
cony, leveret

جملات نمونه

1. Boy: Sure, Cony. I'll help ya.
[ترجمه ترگمان] حتما، cony کمکت می کنم
[ترجمه گوگل]پسر مطمئنا، مخروطی من کمک میکنم

2. Boy: You are my friend, Cony .
[ترجمه ترگمان]تو دوست منی، cony
[ترجمه گوگل]پسر شما دوست من، مخروطی است

3. Sure, Cony. I'll help you.
[ترجمه ترگمان] \"حتما،\" cony کمکت می کنم
[ترجمه گوگل]مطمئنا، مخروطی من به شما کمک خواهم کرد

4. You are my friend, Cony.
[ترجمه ترگمان] تو دوست منی، cony
[ترجمه گوگل]شما دوست من، مخروطی هستی

5. No monarch in his impregnable fortress is more secure than the cony in his rocky burrow.
[ترجمه ترگمان]هیچ پادشاهی در دژ مستحکم او در پناه گاه rocky در پناه گاه his امن است
[ترجمه گوگل]هیچ پادشاه در قلعه غیرقابل نفوذش امن تر از مخروطی در حیاط صخره اش است

پیشنهاد کاربران

نیلوفر



کلمات دیگر: