کلمه جو
صفحه اصلی

monarchic


وابسته به حکومت سلطنتی، وابسته به سلطنت
monarchic(al)
وابسته به سلطان یا سلطنت مستقل، سلطنتی، سلطنت خواه

انگلیسی به فارسی

پادشاهی، سلطنتی


سلطنتی، وابسته به حکومت سلطنتی، وابسته به سلطنت


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a monarch, of or pertaining to a monarchy

جملات نمونه

1. Further down the scale the monarchic principle constitutes an obstacle to precisely that sense of responsibility about which we hear so much.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، اصل monarchic، مانعی بر سر راه درست آن حس مسئولیت پذیری است که ما این همه را می شنویم
[ترجمه گوگل]در ادامه، مقیاس اصل سلطنتی، مانع دقیقا همان حس مسئولیتی است که ما آن را میشنویم

2. Nevertheless, thanks to the incorruptness of monarchic government, the country was still more prosperous than the time of her coronation.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، به لطف the دولت monarchic، این کشور هنوز more از زمان تاجگذاری خود بود
[ترجمه گوگل]با این حال، به لطف ناتوانی دولت سلطنت، این کشور هنوز از زمان وقوع فتنه بیش از پیش رونق یافت

3. Secondly, the poverty of the thoughts of absolute monarchic powers and the rise of nationalism offered the advantage for the spreading of republicanism.
[ترجمه ترگمان]دوم، فقر اندیشه قدرت مطلق monarchic و افزایش ناسیونالیسم، مزیتی را برای گسترش جمهوری خواهی فراهم کرد
[ترجمه گوگل]ثانیا، فقر افکار قدرتهای سلطنتی و ظهور ناسیونالیسم، مزیتی برای گسترش جمهوریخواهی بود

4. The monarchic power thoughts of Xunzi are the embryo of Chinese feudalist law theory.
[ترجمه ترگمان]تفکر قدرت monarchic در مورد Xunzi، جنین نظریه قانون feudalist چین است
[ترجمه گوگل]افکار قدرت سلطنتی Xunzi جنین نظریه قانون فئودالی چینی است

5. The monarchic power thoughts of Xunzi is the embryo of Chinese feudalist law theory.
[ترجمه ترگمان]تفکر قدرت monarchic در مورد Xunzi، جنین نظریه قانون feudalist چین است
[ترجمه گوگل]افکار قدرت سلطنتی Xunzi جنین تئوری قانون فئودالی چینی است

6. The hall, covering the monarchic court and state governing in the 16-17th centuries, displays a great variety of things belonging to the first Russian tsar, Ivan IV the Terrible.
[ترجمه ترگمان]این تالار که دادگاه monarchic و دولت را در قرون ۱۶ - ۱۷ پوشش می دهد، تنوع زیادی از اشیا متعلق به تزار روسیه، ایوان چهارم، را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]سالن، پوشش دادگاه سلطنتی و حکومت دولتی در قرن 16-17، انواع مختلفی از چیزهایی که متعلق به اول تزار روسیه، ایوان IV وحشتناک را نشان می دهد

7. Canon law was the statement of how society was to be governed and here Innocent's monarchic views are clearly shown.
[ترجمه ترگمان]قانون کانن بیان این بود که چگونه جامعه باید اداره شود و در اینجا دیدگاه های monarchic بی گناه به روشنی نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]قانون کانن بیانیه ای درباره نحوه اداره جامعه بود و در اینجا دیدگاه سلطنتی بی گناه به وضوح نشان داده شده است

8. In order to achieve complete victory,(sentence dictionary) the Revolution should be led by industrialists and allied with the monarchic power to build the new industrial society peacefully.
[ترجمه ترگمان]به منظور دستیابی به پیروزی کامل، (فرهنگ لغت)، انقلاب باید توسط صاحبان صنایع و با قدرت monarchic برای ایجاد صلح آمیز جامعه صنعتی هدایت شود
[ترجمه گوگل]به منظور دستیابی به پیروزی کامل، (فرهنگ لغت جمله)، انقلاب باید توسط صنعتگران رهبری شود و با قدرت سلطنتی متحد شود تا جامعه ی صنعتی جدید را مسالمت آمیز سازد

9. But in the trouble of republican government, republicanism encountered the threat of monarchic thought.
[ترجمه ترگمان]اما در دردسر دولت جمهوریخواه، جمهوری خواهی با تهدید of مواجه شد
[ترجمه گوگل]اما در مواجهه با دولت جمهوری خواه، جمهوریخواهی با تهدید تفکر سلطنت مواجه شد

10. So the destiny of traditional culture is to fit the existence and the maintenance and development of the monarchic politics.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، سرنوشت فرهنگ سنتی، متناسب با وجود و حفظ و توسعه سیاست monarchic است
[ترجمه گوگل]بنابراین، سرنوشت فرهنگ سنتی، مطابق با وجود و حفظ و توسعه سیاست سلطنتی است

11. In the meantime, he sharply points out that the law absolutely and exclusively controlled by the monarchic power is an illegal law which will disserve all under the heaven.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، او به شدت به این نکته اشاره می کند که قانون مطلقا و منحصرا توسط قدرت monarchic کنترل می شود، قانونی غیرقانونی است که همه چیز را زیر آسمان اجرا می کند
[ترجمه گوگل]در عین حال، او به شدت اشاره می کند که قانون کاملا و منحصرا توسط قدرت سلطنتی کنترل می شود یک قانون غیر قانونی است که همه را تحت به خطر انداختن است

12. Zhuang Yuanzhang, the first emperor of Ming Dynasty, brought the female official system into his monarchic political system and took it as a measure to strengthen his monarchical power.
[ترجمه ترگمان]Zhuang Yuanzhang اولین امپراتور سلسله مینگ، سیستم رسمی زن را به سیستم سیاسی monarchic آورد و آن را به عنوان اقدامی برای تقویت قدرت monarchical برگزید
[ترجمه گوگل]ژوانگ یوانژانگ، اولین امپراتور سلسله مینگ، سیستم رسمی زن را به نظام سیاسی سلطنتی خود تحویل داد و آن را به عنوان یک اقدام برای تقویت قدرت سلطنتی خود به ارمغان آورد

13. Both parties say they would have preferred to keep monarchic rule.
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف می گویند ترجیح می دهند که حکومت monarchic را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]هر دو طرف می گویند ترجیح می دهند که حکومت سلطنتی را حفظ کنند

پیشنهاد کاربران

سلطنتی


کلمات دیگر: