کلمه جو
صفحه اصلی

coordinator


معنی : تعدیل کننده، هم اهنگکننده
معانی دیگر : هماهنگ کننده

انگلیسی به فارسی

هماهنگ کننده، تعدیل کننده، هم اهنگکننده


انگلیسی به انگلیسی

• person that coordinates, person that arranges
the co-ordinator of a project or activity is the person who organizes the various aspects of it such as making sure that people work together properly or that things arrive at the right place on time.

اسم ( noun )
• : تعریف: one that coordinates, esp. a person who organizes a complex event or project that involves the contributions of other people.

- She is the coordinator of this year's town festival and we all report to her.
[ترجمه ترگمان] او هماهنگ کننده فستیوال شهر امسال است و همه ما به او گزارش می دهیم
[ترجمه گوگل] او هماهنگ کننده جشنواره شهر امسال است و همه ما به او گزارش می کنیم

مترادف و متضاد

تعدیل کننده (اسم)
adjuster, moderator, modulator, damper, modifier, regulator, coordinator, escalator

هماهنگ کننده (اسم)
coordinator

جملات نمونه

1. coordinator (co-ordinator) n.
هماهنگ کننده،هماهنگ ساز،مدیر،هماراگر،هماراستگر،همپایه ساز

2. the project coordinator
هماهنگ ساز طرح

3. The campaign needs an effective coordinator.
[ترجمه ترگمان]این برنامه به یک هماهنگ کننده موثر نیاز دارد
[ترجمه گوگل]کمپین نیاز به یک هماهنگ کننده موثر دارد

4. We've just appointed a coordinator who will oversee the whole project.
[ترجمه ترگمان]ما فقط یه هماهنگ کننده انتخاب کردیم که کل پروژه رو نظارت میکنه
[ترجمه گوگل]ما فقط یک هماهنگ کننده را انتخاب کردیم که تمام پروژه را نظارت خواهد کرد

5. For more information, contact Barbara Griffith, coordinator of early childhood, at 410-222-544
[ترجمه ترگمان]برای اطلاعات بیشتر، تماس باربارا بوش، هماهنگ کننده دوران اولیه کودکی، در ۴۱۰ - ۲۲۲ - ۵۴۴
[ترجمه گوگل]برای اطلاعات بیشتر، Barbara Griffith، هماهنگ کننده دوران کودکی، در 410-222-544 تماس بگیرید

6. The quality assurance coordinator pro-posed to remedy that.
[ترجمه ترگمان]هماهنگ کننده تضمین کیفیت برای درمان این مساله حمایت می کند
[ترجمه گوگل]هماهنگ کننده تضمین کیفیت پیشنهاد شده است تا آن را درمان کند

7. Morgan Stanley will act as co-global coordinator.
[ترجمه ترگمان]مورگان استنلی به عنوان هماهنگ کننده امور جهانی عمل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مورگان استنلی به عنوان هماهنگ کننده جهانی همکاری خواهد کرد

8. He is offensive coordinator and acting athletic director at South Mountain High.
[ترجمه ترگمان]او هماهنگ کننده حمله و مدیر ورزش در کوهستان جنوبی است
[ترجمه گوگل]او هماهنگ کننده تهاجمی است و مدیر ورزشی ورزشی در جنوب کوه بالا

9. Dave Campo is the Cowboys' third defensive coordinator in four years.
[ترجمه ترگمان]دیو کامپو، هماهنگ کننده دفاع third (Cowboys)در چهار سال اخیر است
[ترجمه گوگل]دیو کامپو، سومین هماهنگ کننده دفاعی کابوی ها در چهار سال است

10. It was a good call by much-criticized offensive coordinator Marc Trestman, and the 49ers were in business.
[ترجمه ترگمان]این یک درخواست خوب از جانب مارک Trestman، هماهنگ کننده حملات، و ۴۹ ers بود که در تجارت بودند
[ترجمه گوگل]این یک تماس خوب توسط مارک ترستمن، هماهنگ کننده تهاجمی بسیار انتقاد شده بود، و 49 نفر در کسب و کار بودند

11. His wife, Darlene, was a fashion stylist and coordinator.
[ترجمه ترگمان]همسرش، \"دارلین\"، یه متخصص مد و هماهنگ کننده بود
[ترجمه گوگل]همسرش دارلین، سبک و هماهنگ کننده مد بود

12. He did not admit to authorship until offensive coordinator Marc Trestman mentioned it.
[ترجمه ترگمان]او تا زمانی که مارک Trestman هماهنگ کننده حمله آن را ذکر نکرده بود، به نویسندگی اعتراف نکرد
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که مرکز ترستمن هماهنگ کننده ی توهین آمیز آن را ذکر نکرد، اعتراف نکرد

13. This is Ms. Darnell, the hospital's nursing coordinator.
[ترجمه ترگمان]ایشون خانم \"Darnell\" هستن از هماهنگ کننده بخش بیمارستان
[ترجمه گوگل]خانم دارلل، مربی پرستاری بیمارستان است

14. The Change Coordinator will inform the person who requested the change that it has been implemented.
[ترجمه ترگمان]هماهنگ کننده تغییر، کسی را که درخواست تغییر کرده بود، مطلع خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هماهنگ کننده تغییر خواهد داد که شخص درخواست تغییر را تائید کرده است که آن را اجرا کرده است

پیشنهاد کاربران

مدیر هماهنگی

هماهنگ کننده

مدیر، رئیس، سرگروه

هماهنگ کننده
مدیریت دارای سلسله مراتبی است که هماهنگ کننده در سطح پایین تر از مدیر و رییس قرار میگیرد، نه معادل آنها


کلمات دیگر: