1. (e. burke) government is a contrivance of human wisdom
دولت ساخته ی عقل بشر است.
2. He erected some contrivance for storing rain water.
[ترجمه ترگمان]برای ذخیره آب باران تدبیری به کار برد
[ترجمه گوگل]او برخی از امکانات را برای ذخیره آب باران نصب کرد
3. Examinations are a contrivance to see how a student tackles new problems.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها برای این است که ببینید یک دانش آموز چگونه با مشکلات جدید مقابله می کند
[ترجمه گوگل]امتحانات یک روش برای دیدن اینکه چگونه یک دانش آموز مشکل های جدید را حل می کند
4. Music with a tendency towards contrivance and lack of substance.
[ترجمه ترگمان]موسیقی با گرایش به طرح و فقدان جوهر
[ترجمه گوگل]موسیقی با تمایل به سر و صدا و کمبود ماده
5. Some things are beyond human contrivance.
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها فراتر از نقشه انسانی هستند
[ترجمه گوگل]بعضی چیزها فراتر از محرک انسانی هستند
6. My irritation at the contrivance lasted for 30 seconds.
[ترجمه ترگمان]عصبانیتم برای ۳۰ ثانیه ادامه پیدا کرد
[ترجمه گوگل]تحریک من در این تمرین 30 ثانیه طول کشید
7. Documentary began to be deserted in favour of contrivance and artifice.
[ترجمه ترگمان]از این راه چاره ای جز فریب و نیرنگ نبود
[ترجمه گوگل]مستند به نفع مداخله و مصلحت گریخته شد
8. This was a steam-driven contrivance used in 19th century clothing factories.
[ترجمه ترگمان]این یک تدبیر ناشی از بخار بود که در کارخانه های پوشاک قرن نوزدهم بکار می رفت
[ترجمه گوگل]این یک ساختار هدایت بخار بود که در کارخانه های پوشاک قرن نوزدهم استفاده می شد
9. In the absence of the contrivance, the increase would not occur.
[ترجمه ترگمان]در غیاب این مقدمات، این افزایش اتفاق نخواهد افتاد
[ترجمه گوگل]در صورت عدم تطبیق، افزایش رخ نخواهد داد
10. In this way a social contrivance appears to be founded on the natural order of things.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، به نظر می رسد که یک طرح اجتماعی بر روی نظم طبیعی اشیا بنا نهاده شده است
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، ساختار اجتماعی به نظر می رسد بر نظم طبیعی چیزها بنا شده است
11. It also takes on a patina of contrivance, verbal and visual anachronisms, Mara Blumenfeld's quirky costumes aside.
[ترجمه ترگمان]آن هم چنین بر روی زنگ مفرغ of، anachronisms کلامی و بصری، مارا blumenfeld را کنار می گذارد
[ترجمه گوگل]همچنین در مورد پاتینا از نظم، آزار و اذیت کلامی و بصری، لباس های دمدمی مورا بلومنفلد کنار می آید
12. Load tap switch is the central contrivance in load-ratio voltage regulation of transformer.
[ترجمه ترگمان]سوییچ بار بار، از مدل مرکزی تنظیم ولتاژ بار ترانسفورماتور استفاده می کند
[ترجمه گوگل]شیر شیر سوئیچ محوری مرکزی در تنظیم ولتاژ جریان ترانسفورماتور است
13. His testimony was just a contrivance to throw us off the track.
[ترجمه ترگمان]شهادت اون فقط یه نقشه بود که ما رو از مسیر منحرف کنه
[ترجمه گوگل]شهادت او فقط یک راه بود که ما را از مسیر خارج کند