کلمه جو
صفحه اصلی

sordidness


معنی : خست، خسیسی
معانی دیگر : پستی، دنائت، فرومایگی، لئامت، ناکسی

انگلیسی به فارسی

غرور، خست، خسیسی


انگلیسی به انگلیسی

• filthiness, wretchedness; baseness, grossness; vileness; selfishness

مترادف و متضاد

خست (اسم)
meanness, avarice, parsimony, miserliness, vileness, sordidness

خسیسی (اسم)
meanness, parsimony, miserliness, vileness, sordidness

جملات نمونه

1. I have seen much inhumanity, cheating, corruption, sordidness and selfishness but I have not become cynical.
[ترجمه ترگمان]من بسیاری از افراد غیر انسانی، تقلب، فساد، حقارت و خودخواهی را دیده ام اما بدبین نیستم
[ترجمه گوگل]من خیلی غیر انسانی، تقلب، فساد، غرور و خودخواهی را دیده ام، اما من غریب نیستم

2. Here life offered nothing but sordidness and wretchedness, both of the flesh and the spirit. . .
[ترجمه ترگمان]در اینجا زندگی چیزی جز حقارت و فلاکت، هر دو جسم و روح را به او عرضه می داشت
[ترجمه گوگل]در اینجا زندگی چیزی جز غرور و بدبختی، هر دو جنس و روح ارائه نداد

3. Young men, while willing to concede the chaining sordidness of marriage, were hesitant about abandoning the organizations which they hoped would give them a career.
[ترجمه ترگمان]مردان جوان، در حالی که مایل به تصدیق خفت بار ازدواج بودند، در مورد رها کردن سازمان هایی که امیدوار بودند به آن ها شغلی بدهد تردید داشتند
[ترجمه گوگل]مردان جوان، در حالی که مایل به پذیرش زنجیرهای ازدواج ازدواج بودند، در مورد رها کردن سازمان هایی که آنها امیدوار بودند به آنها حرفه ای می داد، تردید داشتند

4. This soul-poverty and sordidness are the elements inherent in the marriage institution.
[ترجمه ترگمان]این روح - فقر و حقارت، عناصری هستند که در موسسه ازدواج وجود دارند
[ترجمه گوگل]این روح، فقر و زاد و ولد، عناصر ذاتی در نهاد ازدواج است

5. By withholding beauty, artists aimed to punish a culture of destruction for its own sordidness.
[ترجمه ترگمان]با امتناع از زیبایی، هنرمندان با هدف تنبیه فرهنگی از ویرانی به خاطر حقارت و حقارت خود هدف قرار دادند
[ترجمه گوگل]با کنار گذاشتن زیبایی، هنرمندان با هدف نابودی فرهنگ نابودی خود به تنهایی خود متوسل شدند

6. And without--the frontier warfare; the yearning of a boy, cast ashore upon a desert of newness and ugliness and sordidness, for all that is chastened and old, and noble with traditions.
[ترجمه ترگمان]و بی آن که - جنگ مرزی؛ اشتیاق یک پسر که بر ساحل آن سرزمین تازگی و زشتی دیده می شد، برای همه این چیزهایی که از بین رفته و کهنه و شرافتمندانه بود
[ترجمه گوگل]و بدون - مرزهای جنگ؛ اشتیاق یک پسر، بر روی کویر جدیدی و زشتی و غرور، بر روی همه آنچه که مقتول و قدیمی است و با سنت های نجیب می شود، بر روی زمین فرود می آید

7. His admiration goes out to the characters who defy the sordidness of life and, risking all the dangers of retribution, live beyond good and evil, in magnificence.
[ترجمه ترگمان]تحسین او به شخصیت هایی سرایت می کند که حقارت زندگی را نادیده می گیرند و خطر مکافات را به خطر می اندازند، و در شکوه و جلال زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]تحسین او به شخصیت هایی می رسد که از زرنگی زندگی رنج می برند و با تمام خطر های مجازات، در معرض خطر و عذاب وجدان قرار می گیرند


کلمات دیگر: