کلمه جو
صفحه اصلی

externalize


برونی کردن، خارجی کردن، موجودیت خارجی دادن به، (از صورت روحی یا فکری) به صورت جسمی درآوردن، (روان شناسی) برونی پنداشتن، تندیس بخشی کردن، ظاهری ساختن، وجودخارجی، واقعیت خارجی قائل شدن برای

انگلیسی به فارسی

خارجی کردن، ظاهری ساختن، وجود خارجی، واقعیت خارجی قائل شدن (برای)


بیرون آوردن، واقعیت خارجی قائل شدن، ظاهری ساختن، وجود خارجی


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: externalizes, externalizing, externalized
مشتقات: externalization (n.)
(1) تعریف: to manifest or make external.
متضاد: internalize

(2) تعریف: to regard as attributable to outside or external causes.

• make external, embody in outward form
if you externalize your ideas or feelings, you express them in words or actions; a formal word.

جملات نمونه

1. You have to learn to externalize your anger.
[ترجمه ترگمان] باید یاد بگیری که خشمت رو از بین ببری
[ترجمه گوگل]شما باید بیاموزید که خشم خود را از بین ببرید

2. There is a tendency to externalize all religions.
[ترجمه ترگمان]تمایل به externalize همه ادیان وجود دارد
[ترجمه گوگل]تمایل به خارج کردن همه ادیان وجود دارد

3. These are people who tend to externalize blame when anything goes wrong at work.
[ترجمه ترگمان]این ها افرادی هستند که زمانی که هر چیزی در کار اشتباه می شود، به گناه تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]اینها افرادی هستند که تمایل به سرزنش خارجی دارند، زمانی که چیزی در کار اشتباه می رود

4. But alcoholics tend to externalize their problems.
[ترجمه ترگمان]اما افراد الکلی تمایل دارند مشکلات خود را حل کنند
[ترجمه گوگل]اما متخصصان الکل تمایل دارند مشکلات خود را بیرون بریزند

5. They allow us to externalize what we hold in our own subconscious depths.
[ترجمه ترگمان]آن ها به ما اجازه می دهند آنچه را که در ذهن نیمه هشیار خودمان نگه می داریم
[ترجمه گوگل]آنها به ما اجازه می دهند که آنچه را که ما در عمق ناخودآگاه خودمان نگه می داریم بیرون کنیم

6. You could even externalize the time-to-live for cached items with a service parameter.
[ترجمه ترگمان]شما حتی می توانید زمان - تا - زندگی را برای آیتم های مخفی با یک پارامتر خدماتی تعریف کنید
[ترجمه گوگل]شما حتی می توانید با استفاده از یک پارامتر سرویس، زمان برای زندگی برای اقلام cache شده بیرونی کنید

7. I often externalize my test data in XML files.
[ترجمه ترگمان]من اغلب داده های تست خود را در فایل های XML تنظیم می کنم
[ترجمه گوگل]اغلب تست های داده های من در فایل های XML بیرون می آیند

8. And they're able to externalize the real costs of doing things in an environmentally responsible way.
[ترجمه ترگمان]و آن ها قادر هستند هزینه های واقعی انجام کارها را به روشی مناسب با محیط زیست حل کنند
[ترجمه گوگل]و آنها می توانند هزینه های واقعی انجام کارها را به نحوی با محیط زیست سازگار کنند

9. It is usually best to externalize interceptors.
[ترجمه ترگمان]این روش معمولا برای externalize interceptors بهتر است
[ترجمه گوگل]معمولا بهتر است که رهگیران خارجی را بیرون بکشند

10. Don't externalize whatever indecision or inner conflict you have by doubling ( or tripling ) up on majors.
[ترجمه ترگمان]بدون شک و تردید و یا تعارض درونی که شما با دوبل کردن (یا سه برابر)در بازی های اصلی خود دارید، مخالفت نکنید
[ترجمه گوگل]از هرگونه اختالف یا درگیری درونی خود با دو برابر (یا سه برابر شدن) در رشته های اصلی بیرون بیارید

11. Resilient people seem to externalize blame and internalize success.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که افراد Resilient موفقیت درونی و درونی خود را درک می کنند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد افراد انعطاف پذیر، سرزنش می کنند و موفقیت را درونی می کنند

12. You might also choose to externalize the routing using an endpoint lookup primitive.
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است انتخاب کنید که مسیر یابی را با استفاده از یک جستجوی نقطه پایانی اولیه انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]شما همچنین می توانید مسیریابی را با استفاده از یک پایه جستجو پایانی ارزیابی کنید

13. This is a good way to externalize the target service endpoint URL information from the client application.
[ترجمه ترگمان]این راهی خوب برای externalize سرویس مقصد است که اطلاعات URL از برنامه مشتری را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این یک راه خوب برای انتقال اطلاعات هدف پایه خدمات مقصد از برنامه سرویس گیرنده است

14. Having internalized, or appropriated, what is culturally available, men can then externalize and construct different sorts of meaning.
[ترجمه ترگمان]پس از internalized، یا appropriated، از لحاظ فرهنگی چه چیزی در دسترس است، مردان می توانند انواع مختلفی از معنا را بسازند
[ترجمه گوگل]پس از درون سازی یا اختصاص یافتن آنچه از لحاظ فرهنگی در دسترس است، مردان می توانند از نوع معنایی متفاوت و بیرون بیاورند

پیشنهاد کاربران

بروز دادن ( بروز دادن احساسات )

بُروناندن = to externalize
بُرونیدن = to become externalized.


کلمات دیگر: