کلمه جو
صفحه اصلی

prolix


معنی : طولانی، پرگو، خسته کننده، طویل، دراز، طولانی وخسته کننده، روده دراز
معانی دیگر : دارای اطناب، مطول

انگلیسی به فارسی

دراز، طولانی، خسته کننده، روده دراز، پرگو


پرولیکس، طولانی وخسته کننده، دراز، طولانی، خسته کننده، روده دراز، پرگو، طویل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: prolixly (adv.), prolixity (n.)
(1) تعریف: wordy and boringly long.
مترادف: garrulous, long-winded, verbose
مشابه: dreary, dry, lengthy, long, loquacious, pleonastic, rambling, repetitious, tedious, wordy

- I skipped over the more prolix descriptive passages.
[ترجمه ترگمان] چندین و چند جمله را که به درازا کشیده بود نادیده گرفتم
[ترجمه گوگل] من بیش از passages توصیفی prolix پرش کردم

(2) تعریف: inclined to lengthy speech or writing.
مترادف: long-winded, verbose
مشابه: garrulous, loquacious, rambling, talkative, wordy

• boring, tedious, tiring, dull; too long, overly wordy, verbose
a piece of writing that is prolix is longer than necessary; a formal word.

مترادف و متضاد

طولانی (صفت)
age-long, long, lengthy, lengthful, prolix, longsome

پرگو (صفت)
prolix, talkative, loquacious, verbose, long-winded

خسته کننده (صفت)
prolix, longsome, weary, boring, tedious, monotonous, grueling, tiresome, wearisome, weariful, wearying

طویل (صفت)
long, lengthy, lengthful, prolix

دراز (صفت)
long, lengthy, prolix, linear, lengthwise, oblong, prolate, verbose, longish

طولانی وخسته کننده (صفت)
prolix

روده دراز (صفت)
prolix

جملات نمونه

1. The author's prolix style has done nothing to encourage sales of the book.
[ترجمه ترگمان]سبک prolix نویسنده هیچ کاری برای تشویق فروش کتاب انجام نداده است
[ترجمه گوگل]سبک Prolix نویسنده هیچ کاری برای تشویق فروش کتاب انجام نداده است

2. Both were tough on the prolix.
[ترجمه ترگمان]هر دو روی روده دراز کشیده بودند
[ترجمه گوگل]هر دوی اینها در مورد پرولیکس سخت بود

3. Her style is tediously prolix.
[ترجمه ترگمان]سبک او به طور کسل کننده ای prolix است
[ترجمه گوگل]سبک او خسته کننده است

4. editing a prolix manuscript.
[ترجمه ترگمان]کتاب خطی طولانی را تدوین کرده
[ترجمه گوگل]ویرایش یک نسخه خطی Prolix

5. Then for complicated sine integral and prolix formulae, the study on symmetrical dipole can be easily solved by MATLAB.
[ترجمه ترگمان]سپس برای فرمول انتگرال سینوسی پیچیده و فرمول های prolix، مطالعه روی دو قطبی متقارن می تواند به راحتی توسط MATLAB حل شود
[ترجمه گوگل]سپس برای فرمولهای پیچیده سینوسی و پرولیکس، مطالعه روی دو قطبی متقارن به راحتی می تواند توسط MATLAB حل شود

6. Everyone hates the prolix Gadaffi, particularly Arab despots who he routinely blasts as "old women in robes," "Zionist lackeys," and "cowards and thieves.
[ترجمه ترگمان]همه از the قذافی، به خصوص مستبدان عرب که او به طور معمول به عنوان \"زنان مسن در ردا\"، \"ملازمان صهیونیست\" و \"ترسو و دزد\" می خواند، نفرت دارند
[ترجمه گوگل]همه از پرولاکس گدافی، به ویژه اعراب عربی که او به طور معمول به عنوان �زنان قدیمی در روباه�، �صهیونیسم�، و �بزدلان و دزدان�، انکار می کنند، متنفر هستند

7. Too much speaking makes it a little prolix .
[ترجمه ترگمان]حرف زدن زیاد به درازا می کشد
[ترجمه گوگل]بیش از حد صحبت می کند آن را کمی prolix

8. Separated by those prolix reality, the dust in my mind brew a aromatic land which irrigate my never-end love.
[ترجمه ترگمان]با آن واقعیت دراز و دراز، گرد و غباری که در ذهنم است، زمینی را که هرگز عشق را از دست نخواهم داد درست می کنم
[ترجمه گوگل]با این واقعیت غیرمعمول جدا شده، گرد و خاک در ذهن من یک سرزمین آروماتیک را آبیاری می کند که عشق من تمام نشده است

9. Prithee, darlingmost! - court me rather than the peevish prolix.
[ترجمه ترگمان]! \"prithee\"، \"darlingmost\" بیشتر از روده دراز و خشن به من زنگ میزنه
[ترجمه گوگل]Prithee، عزیزم! - دادگاه من به جای پرولیس کتک زدن

10. "Lost in Translation" made a derision of the problems about Japanese people, like "short in height but prolix in speech, " cultural myopia, and rampant in the sex industry.
[ترجمه ترگمان]\"گم شده در ترجمه\" باعث تمسخر مشکلات مردم ژاپن مانند \"کوتاه در ارتفاع\" اما prolix در سخنرانی، \"myopia فرهنگی\" و رواج در صنعت سکس شد
[ترجمه گوگل]'اشتباه در ترجمه' باعث ناراحتی از مشکلات در مورد مردم ژاپن، مانند 'کوتاه در ارتفاع اما prolix در سخنرانی، نزدیک بینی فرهنگی، و شایع در صنعت جنسی است

11. As a result of the scattered structure, the drama is so prolix that the motif is weakened.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ساختار پراکنده، درام به قدری شدید است که نقش و نگار تضعیف می شود
[ترجمه گوگل]در نتیجه ساختار پراکنده، درام بسیار پراکنده است که نقاشی ضعیف است

پیشنهاد کاربران

سخن یا نوشته ای که بخاطر طولانی بودن خسته کننده است


کلمات دیگر: