کلمه جو
صفحه اصلی

speckled


معنی : خال دار
معانی دیگر : لکه دار، لک دار

انگلیسی به فارسی

عجیب و غریب، خال دار


خال دار،لکه دار،لک دار


انگلیسی به انگلیسی

• marked with small spots, dotted, specked, flecked, stained
a speckled object or animal is covered with small marks or spots.

مترادف و متضاد

Antonyms: plain, unspeckled


خال دار (صفت)
brindle, brindled, spotted, speckled, mottled, having a beauty spot, marked with a mole

dotted


Synonyms: brindled, dappled, flaked, flecked, freckled, mosaic, motley, mottled, particolored, patchy, peppered, punctate, spotted, spotty, sprinkled, stippled, studded, variegated


جملات نمونه

1. Her apron was speckled with oil.
[ترجمه ترگمان]پیش بندش پر از روغن بود
[ترجمه گوگل]پیشانی او با نفت خرد شده بود

2. The sky was speckled with stars.
[ترجمه ترگمان]آسمان پر از ستاره بود
[ترجمه گوگل]آسمان ستاره ها ستاره بود

3. The hen layed three beautiful speckled eggs.
[ترجمه M.Mahdi] مرغ سه تخم مرغ زیبا گذاشت
[ترجمه ترگمان]مرغ سه تخم مرغ زیبا و خالدار دارد
[ترجمه گوگل]مرغ سه تخم مرغ زیبا را پر کرد

4. The village houses are speckled on the grassland.
[ترجمه ترگمان]در علفزارهای روستایی این روستا وجود ندارد
[ترجمه گوگل]خانه های روستایی در مزرعه داری می کنند

5. Scott's speckled green and gold eyes looked speculatively at Adam.
[ترجمه ترگمان]چشمان سبز و طلایی اسکات مرا برانداز کرد
[ترجمه گوگل]چشم های سبز و طلای دلفریز اسکات در آدم به طرز محسوسی نگاه کرد

6. The sun set alight the water drops that speckled their leaves and shadowed the ground beneath them.
[ترجمه ترگمان]خورشید روی برگ ها فرود آمد و زمین زیر آن ها را زیر و رو کرد
[ترجمه گوگل]خورشید، قطره های آب را از بین می برد که برگ هایشان را می شکافند و زمین را زیر آن سایه می زنند

7. The pink speckled beans looked like tiny onyx eggs.
[ترجمه ترگمان]لوبیاهای ریز و خالدار به نظر می رسید که onyx کوچک هستند
[ترجمه گوگل]لوبیای خاردار صورتی مانند تخم مرغ یخی کوچک به نظر می رسید

8. Curious gritstone ewes with speckled black faces came to watch, lambs frisking at their sides.
[ترجمه ترگمان]گوسفندان عجیب و غریب که در کنارشان ایستاده بودند، مشغول تماشای لمب ها بودند که از طرف آن ها جست وخیز می کردند
[ترجمه گوگل]جوندگان غریب شگفت انگیز با چهره های سیاه چهره به تماشای، بره ها را از طرف خود می کشند

9. Very few speckled wood butterflies this year.
[ترجمه ترگمان]امسال هم چند تا پروانه جا دار هست
[ترجمه گوگل]در سال جاری پروانه های چوبی بسیار بامزه اندکی وجود دارد

10. Blend pan contents, adding cream to make a speckled green sauce.
[ترجمه ترگمان]محتوای ماهی تابه را به هم بزنید و یک سس سبز خالدار درست کنید
[ترجمه گوگل]مخلوط ظرف را با اضافه کردن کرم به یک سس سبز رنگارنگ اضافه کنید

11. She was evenly speckled with silver glitter.
[ترجمه ترگمان]با درخشش نقره روی او ظاهر شده بود
[ترجمه گوگل]او با زرق و برق نقره ای همخوانی داشت

12. Carey's face and his shirtfront were speckled with wine and glass; he was shaking.
[ترجمه ترگمان]صورت کری و shirtfront را با شراب و شیشه دیده بودند؛ می لرزید
[ترجمه گوگل]چهره کری و پیراهن پیراهن او با شراب و شیشه آشفته بودند؛ او تکان داد

13. Redshank: uniform speckled brown-grey with some white on tail and wings, orange-red bill and orange-red legs.
[ترجمه ترگمان]redshank: یونیفرم آبی خالدار با برخی سفید روی دم و بال، نارنجی - قرمز و پاهای نارنجی - قرمز
[ترجمه گوگل]قرمز Redshank یک قهوه ای خاکستری با برخی از سفید بر روی دم و بال، قرمز نارنجی قرمز و پاهای نارنجی قرمز است

14. Some were immature birds in brown and black speckled plumage still.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها پرنده های نابالغ و پر از پره ای سیاه و سیاه بودند
[ترجمه گوگل]برخی از پرندگان نابالغ هنوز در پرتقال قهوه ای سیاه و سفید ظاهر می شوند


کلمات دیگر: