کلمه جو
صفحه اصلی

sophistry


معنی : سفسطه، زبان بازی، برهان تراشی
معانی دیگر : مغالطه، استدلال فریب آمیز، فریب

انگلیسی به فارسی

سفسطه، مغالطه، زبان بازی، برهان تراشی، فریب


سوفسطایی، سفسطه، زبان بازی، برهان تراشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: sophistries
(1) تعریف: a subtle, deceptive method of reasoning or arguing, involving statements that sound plausible but are actually false or fallacious.
مترادف: casuistry, sophism
مشابه: deception, fallacy, illogicality, speciousness, subterfuge, untruth

- He persuades his audiences by sophistry rather than by sound reasoning.
[ترجمه ترگمان] او مخاطبان خود را با سفسطه تشویق می کند، نه با استدلال منطقی
[ترجمه گوگل] او مخاطبان خود را با سوفسطایی متقاعد می کند، نه به دلیل استدلال های صوتی

(2) تعریف: a statement or argument of this sort; sophism.
مترادف: sophism
مشابه: fallacy, speciousness

• fallacy, error in reasoning, misconception; deceptive argument
sophistry is the practice of using clever arguments that sound convincing but are in fact false; a formal word.

مترادف و متضاد

سفسطه (اسم)
fallacy, sophistication, casuistry, sophistry, sophism, elenchus, flubdub, hair-splitting, jesuitism, pilpul

زبان بازی (اسم)
sophistry

برهان تراشی (اسم)
sophistry

جملات نمونه

1. I wasn't taken in by his sophistry.
[ترجمه ترگمان]من با این سفسطه او درگیر نشده بودم
[ترجمه گوگل]من از طرز تفکر او گرفته ام

2. Political selection is more dependent on sophistry and less on economic literacy.
[ترجمه ترگمان]انتخاب سیاسی بیشتر به سفسطه و کم کردن سواد اقتصادی وابسته است
[ترجمه گوگل]انتخاب سیاسی بیشتر به سوسیالیسم بستگی دارد و کمتر در زمینه سواد اقتصادی

3. No amount of sophistry can justify one country's intervention in the internal affairs of another country.
[ترجمه ترگمان]این سفسطه آمیز می تواند دخالت یک کشور در امور داخلی کشور دیگری را توجیه کند
[ترجمه گوگل]هیچ عوارضی نمی تواند دخالت یک کشور در امور داخلی کشور دیگری را توجیه کند

4. It involves no recourse to sophistry, and it demystifies and strips of sensationalism the termination of the use of artificial support.
[ترجمه ترگمان]این کار به سفسطه متوسل نمی شود، و آن را demystifies و strips از sensationalism استفاده از حمایت مصنوعی می سازد
[ترجمه گوگل]این امر بدون استفاده از اصلاح طلبان صورت می گیرد و از فساد استفاده از پشتیبانی مصنوعی و از بین بردن حساسیت ها جلوگیری می کند

5. No one can be persuaded by sophistry.
[ترجمه ترگمان]با این سفسطه، هیچ کس نمی تواند آن ها را فریب دهد
[ترجمه گوگل]هیچکسی نمی تواند متقاعد شود

6. The terms "sophist" and "sophistry" have taken on derogatory connotations in modern times.
[ترجمه ترگمان]این عبارت \"sophist\" و \"سفسطه\"، در زمان های مدرن، با مفاهیم خفت آوری مواجه شده اند
[ترجمه گوگل]اصطلاحات 'سوفیست' و 'سوفیستی' در زمان های مدرن بر روی متون معرفتی قرار گرفته اند

7. His argument savo ( u ) red of sophistry.
[ترجمه ترگمان]استدلال او، سفسطه آمیز را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]استدلال او (خود) قرمز سوفیاست

8. They have been repelled by the apparent sophistry of parts of his essay on " Civil Disobedience ".
[ترجمه ترگمان]آن ها از این سفسطه آشکار بخش هایی از مقاله خود در باره \"Disobedience مدنی\" طرد شده اند
[ترجمه گوگل]آنها توسط مفهوم ظاهری بخش هایی از مقاله خود در مورد �نافرمانی های مدنی� بازتاب یافته اند

9. Beijing is known abuse unconvinced, let bygones to sophistry, "the South's natural environment Haoma climate. "
[ترجمه ترگمان]پکن به سو استفاده از این سفسطه پرداخته و گذشته را به سفسطه، \"محیط زیست طبیعی\" جنوب این کشور تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]پکن سوء استفاده شناخته شده نیست، اجازه دهید که گذشته را به سوفی تبدیل کنیم، 'محیط طبیعی جنوبی، آب و هوای Haoma است ' '

10. Sophistry cannot alter history.
[ترجمه ترگمان]sophistry نمی تونه تاریخ رو تغییر بده
[ترجمه گوگل]سوفسطایی نمی تواند تاریخ را تغییر دهد

11. Convincing myself that I had gained in some way from my loss was just pure sophistry.
[ترجمه ترگمان]اینکه خودم را متقاعد کرده بودم که از دست دادن من فقط یک استدلال غلط است
[ترجمه گوگل]خودم را متقاعد کردم که از دست دادنم به نوعی به دست آورده بودم، فقط تفسیر خالص بود

12. People are easily misled by false appearances - the same outward appearances of dialectics and sophistry.
[ترجمه ترگمان]مردم به راحتی با ظاهر نادرست گمراه می شوند - ظاهر outward dialectics و سفسطه آمیز
[ترجمه گوگل]مردم به راحتی با ظاهری غلط گمراه می شوند - همان ظاهر بیرونی دیالکتیک و افسانه ای

13. Dialect, oriental or occidental, as it came into being, was well nigh inseparable with sophistry.
[ترجمه ترگمان]Dialect، شرقی یا occidental، مانند این که از این سفسطه باز هم جدا نشدنی است
[ترجمه گوگل]لهجه، شرقی و یا غربی، همانطور که در حال شکل گیری بود، به خوبی با جدایی ناپذیر بود

14. As he had a weak case and could not defend himself, he had to resort to sophistry.
[ترجمه ترگمان]در حالی که او یک پرونده ضعیف داشت و نمی توانست از خود دفاع کند، مجبور شد به این استدلال متوسل شود
[ترجمه گوگل]همانطور که او مورد ضعیف داشت و نمی توانست از خودش دفاع کند، مجبور شد به سوفی متوسل شود


کلمات دیگر: