کلمه جو
صفحه اصلی

prolocutor


معنی : سخنگو، خطیب، متکلم
معانی دیگر : متکلم از جانب دیگری

انگلیسی به فارسی

سخنگو، متکلم (از جانب دیگری)، خطیب


پرولوکتور، متکلم، سخنگو، خطیب


مترادف و متضاد

سخنگو (اسم)
announcer, speaker, broadcaster, narrator, talker, spokesman, newsreader, newscaster, mouthpiece, elocutionist, spieler, newsperson, prolocutor, talking head

خطیب (اسم)
orator, preacher, prolocutor

متکلم (اسم)
speaker, prolocutor

جملات نمونه

1. As a prolocutor, does the famous stars need a criterion ?
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک prolocutor، ستاره های معروف به یک معیار نیاز دارند؟
[ترجمه گوگل]آیا یک ستاره معروف به یک معیار نیاز دارد؟

2. The yearly coolest prolocutor belongs to nobody but the World Cup snot pig.
[ترجمه ترگمان]The coolest yearly به هیچ کس جز the جام جهانی تعلق ندارد
[ترجمه گوگل]سالانه جالب ترین کارگر به هیچ کس جز جام جهانی برمی گردد

3. The prolocutor of the collective in my place is called Nipa, It is translated as Wzard or Necromancer in Chinese, they are only the epic singers, the concretionary time and live dictionaries.
[ترجمه ترگمان]prolocutor مجموعه در محل من Nipa نامیده می شود، که به عنوان Wzard یا Necromancer در زبان چینی ترجمه می شود، آن ها تنها خوانندگان حماسی، زمان concretionary و لغت نامه های زنده هستند
[ترجمه گوگل]کارآفرین گروهی در جای من نامیده می شود Nipa، این به عنوان Wzard یا Necromancer در چینی ترجمه شده است، آنها تنها خوانندگان حماسی، زمان concretionary و واژه نامه زندگی می کنند

4. Under the modern technique background the most ideal prolocutor is nothing but the network medium which is called the forth medium.
[ترجمه ترگمان]تحت این تکنیک مدرن، مطلوب ترین prolocutor چیزی نیست جز رسانه شبکه که واسطه نامیده می شود
[ترجمه گوگل]در زمینه تکنیک های مدرن، سازنده ترین نرم افزار، چیزی جز رسانه شبکه است که رسانه چهارم است

5. A great deal of prolocutor consumingly attacked this overture at the meeting.
[ترجمه ترگمان]A of در این جلسه به این overture حمله کردند
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی از کارگران در این جلسه به شدت به این دست اندرکاران حمله کردند

6. In order to catch the customers' eyes, the company hire the super stars as their prolocutor for products.
[ترجمه ترگمان]شرکت به منظور جلب نظر مشتریان، ابر ستاره را به عنوان prolocutor برای محصولات استخدام می کند
[ترجمه گوگل]به منظور درک مشتریان، این شرکت ستاره های فوق العاده را به عنوان کارآزموده خود برای محصولات استخدام می کند

7. This game which ever drew great attention in American chose a magic girl like Da Ji asit's prolocutor .
[ترجمه ترگمان]این بازی که تا به حال توجه زیادی در آمریکا به خود جلب کرده بود، دختر جادویی مانند داوینچی را انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]این بازی که تا کنون توجه زیادی را در آمریکا به خود جلب کرد، یک دختر سحر و جادو مانند کارگردان Da Ji Asit را انتخاب کرد

8. Those beautiful and icy models also have been the prolocutor in person's mind.
[ترجمه ترگمان]این مدل های زیبا و یخی نیز the ذهن انسان بوده اند
[ترجمه گوگل]این مدل های زیبا و یخ زده نیز در ذهن فرد قرار دارند

9. The evaluation of brand's near-extension from customer depended on the brand association of the brand's prolocutor while the far-extension evaluation did not depend on it.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی نزدیک - تمدید برند از مشتری بستگی به انجمن برند of دارد، در حالی که ارزیابی گسترده به آن وابسته نیست
[ترجمه گوگل]ارزیابی نزدیک شدن به نام تجاری از مشتری به وابستگی نام تجاری پرولووتور نام تجاری بستگی داشت، در حالیکه ارزیابی دوربینی به آن وابسته نبود

10. The primary problem of security investor protection in our country is that it is hard for minority investors to overcome collective action dilemma, and the lack of their powerful prolocutor.
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی حفاظت از سرمایه گذار در کشور ما این است که برای سرمایه گذاران اقلیت مشکل است که بر سر دوراهی اقدامات جمعی و فقدان of قدرتمند خود غلبه کنند
[ترجمه گوگل]مشکل اصلی حفاظت از سرمایه گذاران امنیتی در کشور ما این است که سرمایه گذاران اقلیت برای غلبه بر معضلات عمل جمعی و فقدان کارآفرینی قدرتمندشان سخت است

11. The cultural modernity initially is represented as enlightening modernity, which is a prolocutor in the field of philosophy and culture, the core and basic are rationalism.
[ترجمه ترگمان]مدرنیته فرهنگی در ابتدا به عنوان مدرنیته روشنفکر نمایش داده می شود، که در زمینه فلسفه و فرهنگ prolocutor وجود دارد، هسته اصلی و اساسی آن ها rationalism است
[ترجمه گوگل]مدرنیته فرهنگی در ابتدا به عنوان مدرنیزاسیون روشنگرانه مطرح شده است، که در زمینه فلسفه و فرهنگ کارآفرین است، هستی و پایه عقلایی است


کلمات دیگر: