موافقتنامه ها، توافق، قرارداد، موافقت، پیمان، معاهده، سازش، قرار، عقد، عهد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهد نامه، قبول
agreements
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. premarital agreements
قرار و مدارهای پیش از زناشویی
2. the argument that ceasefire agreements are not workable is not new
این استدلال که قراردادهای آتش بس عملی نیستند تازگی ندارد.
پیشنهاد کاربران
موافقتنامه
توافقات، پیمان ها، معاهدات، عقود، تعهدات، موافقات، عهود، قراردادها
معاملات
توافقات
توافق نامه ها
کلمات دیگر: