کلمه جو
صفحه اصلی

corporeity


معنی : جسم، خاصیت جسمی یامادی
معانی دیگر : ماده، جسم بدنی، آنچه که بدن یا ماده از آن ساخته شده، حالت جسم

انگلیسی به فارسی

خاصیت جسمی یا مادی، (حالت) جسم


corporeity، خاصیت جسمی یامادی، جسم


انگلیسی به انگلیسی

• state of being corporeal; materiality

مترادف و متضاد

جسم (اسم)
material, matter, substance, bulk, flesh, body, corporality, corpus, corporeity, metal

خاصیت جسمی یا مادی (اسم)
corporeity

جملات نمونه

1. One of the subjects concerned about corporeity is skin and corporeity sense, corporeity experience going with the sense of skin.
[ترجمه ترگمان]یکی از موضوعاتی که در مورد corporeity نگران است پوست و حس corporeity، تجربه corporeity با حس پوست است
[ترجمه گوگل]یکی از موضوعاتی که در مورد بدن ذکر شده اند، حس پوست و بدن است، تجربه ی بدن انسان با حس پوست

2. Corporeity and health are entia of physical and mental factors.
[ترجمه ترگمان]سلامت جسمی و سلامت از عوامل فیزیکی و روانی هستند
[ترجمه گوگل]فساد و سلامت از عوامل فیزیکی و روانی هستند

3. Many of these writers failed to distinguish between corporeity in strict essence and corporeity as a necessary or natural concomitant.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این نویسندگان موفق به تمایز بین corporeity در ماهیت سخت و corporeity به عنوان یک همزمان یا طبیعی نشدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از این نویسندگان فاقد تمایز بین فطرت و ذات بنیادین و فطرت به عنوان یک مفسر ضروری یا طبیعی بودند

4. The mind, as soul, is immersed in corporeity, and the soul is the animating principle of the body.
[ترجمه ترگمان]ذهن، به عنوان روح، در corporeity غوطه ور است، و روح اصل animating بدن است
[ترجمه گوگل]ذهن، به عنوان روح، در ذات نفس نفوذ کرده و روح اصل تحریک بدن است

5. Corporeity of children are often in insufficiency of spleen.
[ترجمه ترگمان]کودکان اغلب دچار کمبود طحال هستند
[ترجمه گوگل]Corporeity کودکان اغلب در نارسایی طحال هستند

6. The posterity promotes for the personality and corporeity theory of Yin and Yang.
[ترجمه ترگمان]آیندگان برای شخصیت و تیوری corporeity یین و یانگ تبلیغ می کنند
[ترجمه گوگل]پسران برای نظریه شخصیت و اصالت یین و یانگ ترویج می دهند

7. Corporeity: The state of being material or corporeal; physical existence.
[ترجمه ترگمان]Corporeity: حالت مادی یا جسمانی؛ وجود فیزیکی
[ترجمه گوگل]Corporeity وضعیت مادی یا فیزیکی؛ وجود فیزیکی

8. Corporeity experience appears earliest in all kinds of perception experiences and it's also the origin of human creativity.
[ترجمه ترگمان]تجربه Corporeity در تمام انواع تجارب ادراکی دیده می شود و همچنین منشا خلاقیت انسان نیز هست
[ترجمه گوگل]تجربه Corporeity در ابتدا در تمام انواع تجربیات ادراکی ظاهر می شود و همچنین منشا خلاقیت انسان است

9. The "separation" of this subject of "corporeity" indicates a possibility of "ex-cendence": a movement to the other.
[ترجمه ترگمان]\"جدایی\" از این موضوع \"corporeity\" بیانگر احتمال \"cendence ex\" است: حرکتی به طرف دیگر
[ترجمه گوگل]'جدایی' این موضوع از 'ذات' نشانگر امکان 'پیشگویی' حرکت به سوی دیگر است

10. Human beings have been creating many things according directly or indirectly to corporeity experience.
[ترجمه ترگمان]انسان ها با توجه به تجربه مستقیم یا غیر مستقیم بسیاری چیزها را ایجاد کرده اند
[ترجمه گوگل]انسانها بسیاری از چیزها را به طور مستقیم یا غیرمستقیم به تجربه فیزیکی ایجاد کرده اند

11. The feat silkworm room environment condition, can strengthen the silkworm son corporeity, repress the pathogeny breeding indoor, lower the outbreak rate, and raise the yield of the cocoon.
[ترجمه ترگمان]کرم ابریشم کرم ابریشم نیز می تواند این کرم ابریشم کرم ابریشم را تقویت کند، تولید pathogeny را در محیط های داخلی سرکوب کند، نرخ شیوع را کاهش دهد، و محصول پیله را بالا ببرد
[ترجمه گوگل]شرایط محیط محیط اتاق کرم ابریشم، میتواند باعث تقویت کرم ابریشمی فرزند شود، پرورش پاتوژنز در محیط داخلی، کاهش میزان شیوع و افزایش عملکرد کوکون را کاهش دهد

12. In that process it makes a split on its own self, and reduces its corporeity to its object or its inorganic nature.
[ترجمه ترگمان]در آن فرآیند به خودی خود یک شکاف ایجاد می کند و corporeity را به شی یا طبیعت غیر آلی آن کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]در آن فرایند، آن را به خودی خود تقسیم می کند و ذات خود را به شی یا ماهیت غیر معدنی آن می اندازد


کلمات دیگر: