کلمه جو
صفحه اصلی

professorial


معنی : استادانه، مربوط به استادی، وابسته به استادی، استادوار
معانی دیگر : وابسته به استادی، استادانه، استادوار

انگلیسی به فارسی

وابسته به استادی، استادانه، استادوار


استاد، استادانه، مربوط به استادی، وابسته به استادی، استادوار


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a professor, pertaining to a senior university instructor
professorial means looking or behaving like a person who has great authority; a formal word.
professorial means relating to the work of a professor; a formal word.

مترادف و متضاد

استادانه (صفت)
deft, artful, workmanlike, professorial, scholastic, workmanly

مربوط به استادی (صفت)
professorial

وابسته به استادی (صفت)
professorial

استادوار (صفت)
professorial

جملات نمونه

1. His manner is not so much regal as professorial.
[ترجمه ترگمان]رفتارش چندان به عنوان استادی نیست
[ترجمه گوگل]شیوه او به عنوان استادانه بسیار رؤیقی نیست

2. He retains an almost professorial air.
[ترجمه ترگمان]او یک هوای تقریبا حرفه ای را حفظ کرده است
[ترجمه گوگل]او یک هواپیما تقریبا مستقل را حفظ می کند

3. His beard gives him a very professorial look.
[ترجمه ترگمان]ریش او نگاه پر professorial به او می اندازد
[ترجمه گوگل]ریش او به او نگاه بسیار استادانه ای می دهد

4. I raised my voice to a professorial tone.
[ترجمه ترگمان]صدایم را با لحن professorial بلند کردم
[ترجمه گوگل]من صدای من را به لحاظ اساتید مطرح کردم

5. His tone was almost professorial.
[ترجمه ترگمان]صدایش تقریبا professorial بود
[ترجمه گوگل]لحن او تقریبا استادانه بود

6. Malachowski looks very professorial in wire-rimmed glasses and tweed jacket.
[ترجمه ترگمان]Malachowski با عینک دسته - و ژاکت پشمی خیلی فعال است
[ترجمه گوگل]Malachowski به نظر می رسد بسیار حرفه ای در عینک سیم rimmed و کت Tweed

7. But, alas, he does have one professorial failing.
[ترجمه ترگمان]اما افسوس، او یکی از failing را در اختیار دارد
[ترجمه گوگل]اما، افسوس، او یک شکست فکری دارد

8. The State winched him out of the professorial chair when the ecclesiastical authority was lukewarm.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که قدرت کلیسا ولرم شد دولت او را از کرسی استادی خارج کرد
[ترجمه گوگل]دولت او را از صندلی ریاست دانشگاه بیرون کشید زمانی که مقامات کلیسایی لکه دار بودند

9. About 1773 he became junior professorial assistant to the professor of anatomy at Alfort veterinary school.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۷۷۳ او به عنوان دستیار استادی دانشگاه دامپزشکی Alfort شد
[ترجمه گوگل]حدود 1773 او دستیار پروفسور جوان به استاد آناتومی در مدرسه دامپزشکی Alfort شد

10. A non-stipendiary professorial fellowship at University College is attached to the professorship.
[ترجمه ترگمان]یک کمک هزینه non حرفه ای در کالج دانشگاه به سمت استادی وابسته است
[ترجمه گوگل]کمک هزینه تحصیلی غیرمجاز در کالج دانشگاه به استاد اعطا می شود

11. Patch is an associate professorial professor at the U. S.
[ترجمه ترگمان]یک استاد هم کار حرفه ای در دانشگاه یو اس
[ترجمه گوگل]پچ استادیار استادیار دانشگاه U S

12. Bearded, wiry and professorial - looking, he teaches high school physics in nearby Gorham.
[ترجمه ترگمان]او که لاغر، لاغر و حرفه ای است، فیزیک دبیرستان را در حوالی Gorham تدریس می کند
[ترجمه گوگل]ریش دار، خجالتی و استادانه - به دنبال او فیزیک دبیرستان را در نزدیکی Gorham می آموزد

13. He doubted Tzizvvt held any professorial position or was a scholar of any kind.
[ترجمه ترگمان]او شک داشت که Tzizvvt موقعیت را در دست دارد و یا در هر شرایطی استاد باشد
[ترجمه گوگل]او شک و تردید داشت که تیزوووت هر موقعیت اساتید را برگزار می کرد یا محقق هر نوعی بود

14. But Varney, tall and professorial, did not hide her message behind legalese or euphemism.
[ترجمه ترگمان]اما وارنی که بلند و professorial، پیغام خود را از پشت legalese یا حسن تعبیر پنهان نمی کرد
[ترجمه گوگل]اما وارن، بلند و استاد، پیغام او را در پشت حقوقی یا عرفانگری پنهان نکرد


کلمات دیگر: