کلمه جو
صفحه اصلی

privation


معنی : فقدان، سختی، محرومیت، محروم سازی، تعلیق مقام
معانی دیگر : بی بهرگی

انگلیسی به فارسی

محرومیت، محروم سازی، تعلیق مقام، سختی


حقوق خصوصی، محرومیت، فقدان، محروم سازی، تعلیق مقام، سختی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: lack of necessities or common comforts of life.
مترادف: deprivation, destitution, impoverishment, need, poverty, want
مشابه: hardship, indigence, lack, necessity, penury, pinch

- The people had known great privation during the war.
[ترجمه ترگمان] مردم در طول جنگ با محرومیت بزرگی مواجه شده بودند
[ترجمه گوگل] مردم در دوران جنگ بی حد و حصر بودند

(2) تعریف: an act, instance, or condition of deprivation.
مترادف: deprivation, destitution, dispossession, need, want
مشابه: confiscation, deficiency, lack, loss

• lack of necessities, absence of items needed for livelihood; poverty, indigence, destitution; denial, deprivation, withholding
if you suffer privation, you are deprived of the basic things you need to live a normal life; a formal word.

مترادف و متضاد

فقدان (اسم)
loss, absence, lack, privation, forfeiture, bereavement, want

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

محرومیت (اسم)
privation, bereavement, exclusion, deprivation, frustration, proscription, disappointment

محروم سازی (اسم)
privation, exclusion, deprivation, frustration, ouster

تعلیق مقام (اسم)
privation

deprivation


Synonyms: destitution, disadvantage, hardship, indigence, lack, necessity, need, neediness, poverty, want


جملات نمونه

1. a universe of pain and privation was threatening them
دنیایی از شکنجه و محرومیت آنها را تهدید می کرد.

2. They endured five years of privation during the second world war.
[ترجمه ترگمان]آن ها پنج سال محرومیت در طول جنگ جهانی دوم را تحمل کردند
[ترجمه گوگل]آنها در طول جنگ جهانی دوم پنج سال از عمرش را تحمل کردند

3. Cold is the privation of heat.
[ترجمه ترگمان]سرما محرومیت از گرما است
[ترجمه گوگل]سرد بودن گرما است

4. Economic privation is pushing the poor towards crime.
[ترجمه ترگمان]محرومیت اقتصادی فقرا را به سوی جنایت سوق می دهد
[ترجمه گوگل]فقر اقتصادی فقیر را به جرم و جنایت می کشد

5. They endured years of suffering and privation.
[ترجمه ترگمان]آن ها سال ها رنج و محرومیت را تحمل کردند
[ترجمه گوگل]آنها سال ها رنج و نومیدی را تحمل کردند

6. It would be the greatest imaginable privation for her to have to leave London.
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین محرومیت قابل تصور برای او این بود که لندن را ترک کند
[ترجمه گوگل]این بزرگترین فرصت ممکن برای او است که باید لندن را ترک کند

7. The physical privation of lying for hours on cold wood suited her mood.
[ترجمه ترگمان]محرومیت جسمانی برای ساعت ها در جنگل سرد به مذاق او خوش می آمد
[ترجمه گوگل]آزادی فیزیکی دروغ گفتن برای ساعت ها در چوب سرد مناسب خلق و خوی او بود

8. Most Westerners would have found this diet a privation: Langford seems not to have minded it.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از غربی ها این رژیم را با محرومیت مواجه خواهند کرد: به نظر می رسد که این رژیم اهمیتی ندارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد اکثر غربی ها این رژیم را نادیده گرفته اند لانگفورد به نظر نمی رسد آن را درک کند

9. He had endured times of privation as a boy, but he never dwelled on it.
[ترجمه ترگمان]دوران محرومیت را مانند یک پسر تحمل کرده بود، اما هرگز با آن زندگی نمی کرد
[ترجمه گوگل]او مدت ها از دست برداشتن به عنوان یک پسر بود، اما او هرگز در آن زندگی می کرد

10. What did hardship matter, privation, and disappointment, if he arrived at last?
[ترجمه ترگمان]چه کار سختی، محرومیت و ناامیدی، اگر سرانجام می رسید؟
[ترجمه گوگل]اگر تا آخر عمر وارد شد، سختی ها، نادیده گرفتن و ناامیدی بودن چه بود؟

11. It was a bleak period of present privation and threatening disaster.
[ترجمه ترگمان]این یک دوره غم انگیز از فلاکت و فلاکت محض بود
[ترجمه گوگل]این یک دوره ناهموار از وضعیت فعلی و فاجعه تهدید آمیز بود

12. Privation of the company of all other human beings is a serious hardship.
[ترجمه ترگمان]مصاحبت با همه انسان های دیگر یک مشکل جدی است
[ترجمه گوگل]خصوصی شرکت از همه افراد دیگر سختگیرانه است

13. And, withal, a life of privation, isolation, abnegation chastity, with never a diversion.
[ترجمه ترگمان]و با این حال، زندگی با محرومیت از محرومیت، جداسازی و پاک دامنی را هرگز از خود بی خود نمی کند
[ترجمه گوگل]و، عموما، زندگی بیگانه، انزوا، عفت و رغبت، با هرگز انحراف

14. BACKGROUND: Tissue tolerance to oxygen privation during acute normovolaemic haemodilution with different fluids remains unclear.
[ترجمه ترگمان]سابقه: تحمل بافت برای کمبود اکسیژن در طول normovolaemic حاد normovolaemic با سیالات مختلف هنوز مشخص نشده است
[ترجمه گوگل]پیش زمینه تحمل پذیری بافت اکسیژن در حاملگی حاد هیدوولئومیک حاد با مایعات مختلف هنوز معلوم نیست

پیشنهاد کاربران

بی بهره بودن از نیازهای اساسی ( مثل خوراک و مسکن )


کلمات دیگر: