کلمه جو
صفحه اصلی

prodrome


معنی : علائم اولیه مرض
معانی دیگر : (پزشکی) نشانه ی آغازین بیماری، پیش نشان، پرودرم، علائم اولیه مر­

انگلیسی به فارسی

پیشرو، علائم اولیه مرض


علائم اولیه مرض


انگلیسی به انگلیسی

• preliminary symptom of illness, early sign of future disease (medicine)

مترادف و متضاد

علائم اولیه مرض (اسم)
prodrome

جملات نمونه

1. First, in prodrome, background, motive, meaning, content and way of this study were introduced.
[ترجمه ترگمان]اول، در prodrome، پیش زمینه، انگیزه، معنا، محتوا و روش این مطالعه معرفی شدند
[ترجمه گوگل]اول، در پرونده، پس زمینه، انگیزه، معنای، محتوای و روش این مطالعه معرفی شد

2. After cruel hairstyle is prodrome, appear very quickly breathe difficult, cyanosis .
[ترجمه ترگمان]بعد از مدل موی زبر و سخت، به سرعت به نظر می رسد که خیلی سریع نفس می کشد
[ترجمه گوگل]پس از مدل موهای پر جنب و جوش پیشرو، به نظر می رسد بسیار سریع نفس سخت، سینوسی

3. It is prodrome respectively period, foreboding period, convulsion period, atony lethargy period and recognizant convalescence.
[ترجمه ترگمان]این دوره به ترتیب دوره foreboding، دوره foreboding، دوره convulsion، دوره lethargy و دوران نقاهت است
[ترجمه گوگل]به ترتیب دوره، دوره پیش دبستانی، دوره تشخیص، دوره تلخ و اتساعی و بازتولید شناخته شده است

4. Important history includes palpitation, duration of prodrome and recovery, and presence of postural or exertional symptoms.
[ترجمه ترگمان]تاریخچه مهم شامل palpitation، مدت حبس و ریکاوری، و حضور علائم postural یا exertional است
[ترجمه گوگل]سابقه مهم شامل طپش قلب، طول مدت زایمان و بهبودی و وجود علائم موضعی یا اعصاب است

5. Objective: This paper reviews the influence of rescue medications administered in the prodrome on the prevention of psychotic relapse in remitted schizophrenia patients.
[ترجمه ترگمان]هدف: این مقاله تاثیر داروهای نجات را بررسی می کند که بر روی جلوگیری از بازگشت روان psychotic در بیماران شیزوفرنی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]هدف این مقاله، بررسی تأثیر داروهای نجات داروئی در پرومورد بر پیشگیری از عود روانپریشی در بیماران اسکیزوفرنی تجویز شده است

6. The performance of periodic mental disease is more, general component is prodrome, mental symptom and body symptom.
[ترجمه ترگمان]عملکرد بیماری های روانی متناوب بیشتر است، جز کلی prodrome، علائم ذهنی و علائم بدن است
[ترجمه گوگل]عملکرد ذهنی دوره ای بیشتر است، عنصر عمومی، علامت روانشناختی و نشانه های بدن است

7. Once we know about them and learn to listen to our bodies, if we experience prodrome or aura symptoms, we have a better chance of avoiding the headache phase.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما در مورد آن ها می دانیم و یاد می گیریم که به بدن ما گوش دهند، اگر تجربه prodrome یا هاله را تجربه کنیم، شانس بهتری برای اجتناب از سردرد داشته باشیم
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما در مورد آنها می دانیم و یاد می گیریم که به بدن هایمان گوش دهند، اگر ما علائم پروستروم یا آرئوس را تجربه می کنیم، احتمال بیشتری برای اجتناب از مرحله سردرد وجود دارد

8. The patient was a 65 year old man who presented with a seizure after a three day prodrome of abdominal pain, odd smells, and low grade fever.
[ترجمه ترگمان]بیمار یک مرد ۶۵ ساله بود که پس از گذشت سه روز از درد شکمی، بوی عجیب و تب درجه پایین، با حمله قلبی روبرو شد
[ترجمه گوگل]بیمار یک مرد 65 ساله بود که پس از یک روز سه روزه، درد شکمی، بوی عجیب و غریب و تب کم درجه را تشخیص داد

9. Clinical process divides typical armour hepatitis a phase: is preclinical, prodrome period, is icteric period, convalescence.
[ترجمه ترگمان]فرآیند بالینی armour نمونه هپاتیت را از هم جدا می کند: preclinical، دوره prodrome، دوره نقاهت، دوره نقاهت است
[ترجمه گوگل]فرایند بالینی تقسیم هپاتیت حادثه معمولی یک فاز پیش از کلاسیک، دوره پرومودرمی، دوره زردی، بازتولید است


کلمات دیگر: