کلمه جو
صفحه اصلی

conversant


معنی : اگاه، بصیر، وارد، متبحر، وارد بجریانات روز
معانی دیگر : (با: with یا in) آشنا (به کار یا چیزی)، باwith وارد

انگلیسی به فارسی

آگاه، بصیر، (با with ) وارد، متبحر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: conversantly (adv.), conversance (n.)
• : تعریف: familiar; acquainted; practiced (usu. fol. by "with" or "in").
مترادف: acquainted, familiar, knowledgeable, practiced, proficient, versed
متضاد: ignorant
مشابه: au courant, informed, privy, skilled, well-informed

- He could not comment because he was not conversant with the situation.
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست اظهار نظر کند، زیرا در مورد این وضعیت آگاهی نداشت
[ترجمه گوگل] او نمیتوانست اظهار نظر کند زیرا او با این وضعیت آشنایی نداشت
- I had no idea you were so conversant in French grammar.
[ترجمه ترگمان] نمی دانستم که شما از دستور زبان فرانسه خیلی آشنایی دارید
[ترجمه گوگل] من هیچ نظری ندارم شما در گرامر فرانسوی خیلی باهوش هستید

• well-versed, proficient, skilled
if you are conversant with something, you are familiar with it; a formal word.

مترادف و متضاد

اگاه (صفت)
conscious, ware, aware, hep, cognizant, conversant, wide-awake

بصیر (صفت)
sage, great, clear-sighted, knowledgeable, conversant, clear-eyed, intuitive, discriminating

وارد (صفت)
relevant, conscious, hep, conversant

متبحر (صفت)
conversant, erudite

وارد بجریانات روز (صفت)
conversant

experienced, familiar with


Synonyms: abreast, acquainted, alive, apprehensive, au courant, au fait, aware, cognizant, comprehending, conscious, cool, down with, hep, hip, informed, into, kept posted, knowing, knowledgeable, learned, on the beam, perceptive, percipient, plugged in, practiced, proficient, sensible, sentient, skilled, up, up-to-date, versant, versed, well-informed, witting


Antonyms: ignorant, inexperienced, quiet, silent


جملات نمونه

1. he is conversant in eight languages
او هشت زبان بلد است.

2. he is thoroughly conversant with the new regulations
او با مقررات جدید آشنایی کامل دارد.

3. Staff members are conversant with the issues.
[ترجمه ترگمان]اعضای پرسنل با این مسائل آگاهی دارند
[ترجمه گوگل]اعضای کارکنان با مسائل آشنا هستند

4. You need to become fully conversant with the company's procedures.
[ترجمه ترگمان]شما باید کاملا با روش های شرکت آشنا شوید
[ترجمه گوگل]شما باید به طور کامل با روش های شرکت آشنا شوید

5. Those in business are not, on the whole, conversant with basic scientific principles.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که در کسب وکار کار می کنند، در کل، با اصول علمی پایه آشنا نیستند
[ترجمه گوگل]کسانی که در کسب و کار هستند، در کل با اصول اولیه علمی آشنا نیستند

6. I'm not conversant with the rules of chess.
[ترجمه ترگمان]من با قوانین شطرنج آشنایی ندارم
[ترجمه گوگل]من با قوانین شطرنج آشنا نیستم

7. Mr. Taylor is thoroughly conversant with modern music.
[ترجمه ترگمان]آقای تیلور با موسیقی جدید خیلی آشنایی دارد
[ترجمه گوگل]آقای تیلور کاملا با موسیقی مدرن آشنا است

8. They also need to be conversant with the main developments taking place in further and continuing education.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین باید با پیشرفت های عمده ای که در ادامه تحصیل و ادامه تحصیل رخ می دهند، آگاه باشند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین باید با پیشرفت های اصلی در زمینه تحصیلات بیشتر و ادامه تحصیل آشنا شوند

9. At a rational level, and fully conversant with contraceptive methods, they know their fear is unwarranted.
[ترجمه ترگمان]در یک سطح منطقی و کاملا با روش های جلوگیری از بارداری، آن ها می دانند که ترس آن ها بی مورد است
[ترجمه گوگل]در سطح منطقی و کاملا با روشهای پیشگیری از بارداری آشنا هستند، آنها می دانند که ترس آنها غیرقابل انکار است

10. Are you fully conversant with the facts of the case?
[ترجمه ترگمان]شما کام لا از واقعیات این پرونده آگاهی دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما به طور کامل با واقعیت پرونده مورد توجه هستید؟

11. Candidates should be conversant with international economic and financial issues and have practical experience using personal computers.
[ترجمه ترگمان]نامزدها باید با مسائل اقتصادی و اقتصادی بین المللی آشنایی داشته باشند و با استفاده از کامپیوترهای شخصی تجربه عملی داشته باشند
[ترجمه گوگل]نامزدها باید با مسائل اقتصادی و مالی بین المللی آشنا باشند و تجربه کاری با استفاده از رایانه های شخصی داشته باشند

12. Most of us are conversant with modems, microchips, and software packages.
[ترجمه ترگمان]اغلب ما با مودم ها، microchips و بسته های نرم افزاری آشنا هستیم
[ترجمه گوگل]اکثر ما با مودم ها، میکروچیپ ها و بسته های نرم افزاری آشنا هستند

13. I am conversant with Gibbon, Toynbee, your better class of historians.
[ترجمه ترگمان]من با گیبن، Toynbee، طبقه برتر شما از historians آشنا هستم
[ترجمه گوگل]من با Gibbon، Toynbee، کلاس بهتر مورخان شما آشنا هستم

14. Eban is conversant in 10 languages.
[ترجمه ترگمان]Eban در ۱۰ زبان یک متخصص است
[ترجمه گوگل]ابان در 10 زبان صحبت می کند

15. Somehow a leader conversant with his own failings wouldn't be as affected by the moral self-approval that afflicts most political movements.
[ترجمه ترگمان]به هر طریقی یک رهبر با شکست های خود آگاهی دارد که تحت تاثیر the اخلاقی قرار نمی گیرد که بیشتر جنبش های سیاسی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]به هر حال، یک رهبر که با نقصان خود شناخته می شود، تحت تاثیر تایید اخلاقی نیست که اکثر جنبش های سیاسی را تحت تاثیر قرار می دهد

He is thoroughly conversant with the new regulations.

او با مقررات جدید آشنایی کامل دارد.


He is conversant in eight languages.

او هشت زبان بلد است.



کلمات دیگر: