1. King remains a conundrum, a man of both major strengths and serious character flaws.
[ترجمه ترگمان]پادشاه همچنان یک معما، یک مرد از هر دو نقاط قوت اصلی و هم نقص های شخصیتی جدی باقی می ماند
[ترجمه گوگل]پادشاه با عجله مواجه می شود، مردی که از هر دو نقاط قوت و نقاط ضعف شخصیتی برخوردار است
2. The administration is facing a familiar conundrum.
[ترجمه ترگمان]مدیریت با یک معمای آشنا مواجه است
[ترجمه گوگل]حکومت با رویکرد آشنا مواجه است
3. Time will doubtless provide the answer to that conundrum.
[ترجمه ترگمان]بدون شک زمان پاسخ این معما است
[ترجمه گوگل]بدون شک پاسخ به این عجله خواهد بود
4. This is not merely a curious conundrum.
[ترجمه ترگمان]این فقط یه معمای عجیب نیست
[ترجمه گوگل]این فقط مسخره کنجکاو نیست
5. The conundrum is whether Bob Kimmins is sufficiently match-fit to join Charles Cusani in the second row.
[ترجمه ترگمان]معما این است که آیا باب Kimmins برای پیوستن به چارلز Cusani در ردیف دوم مناسب است یا خیر
[ترجمه گوگل]مفهوم این است که باب کیمینز به اندازه کافی مناسب برای پیوستن به چارلز کوسی در ردیف دوم است
6. The ideal solution to the conundrum is to teach no religion in schools.
[ترجمه ترگمان]راه حل ایده آل برای معمای مشکل آموزش هیچ دین در مدارس نیست
[ترجمه گوگل]راه حل ایده آل برای این مساله این است که هیچ دینی را در مدارس آموزش ندهید
7. This creeping classical conundrum could have untold beneficial effects on the population as a whole.
[ترجمه ترگمان]این مشکل کلاسیک خزنده می تواند اثرات سودمند بیشماری را بر روی مردم به عنوان یک کل داشته باشد
[ترجمه گوگل]این تصادف کلاسیک خزنده می تواند تاثیرات نامطلوب سودمندی بر کل جمعیت داشته باشد
8. Skymaster is stuck in a conundrum that affects a lot of electronic information services.
[ترجمه ترگمان]Skymaster در یک معما گیر کرده است که بسیاری از سرویس های اطلاعاتی الکترونیکی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]Skymaster در عجیب و غریب است که بر روی بسیاری از خدمات اطلاعات الکترونیکی تاثیر می گذارد
9. Many an old story was retold, and ancient conundrum repeated.
[ترجمه ترگمان]داستان قدیمی دوباره بازگو شد و معمای باستانی تکرار شد
[ترجمه گوگل]بسیاری از داستان های قدیمی، بازنویسی شد، و مضمون باستان تکرار شد
10. This poses a conundrum for businesses leaders wanting to take advantage of, for example, the Research and Development tax credit.
[ترجمه ترگمان]این یک مشکل برای رهبران تجاری است که می خواهند از مزایای استفاده کنند، به عنوان مثال، اعتبار مالیات و توسعه
[ترجمه گوگل]این مسئله برای رهبران کسب و کار که مایل به استفاده از آن هستند، مثلا اعتبار مالیاتی تحقیقاتی و توسعه، پرده برداری می کند
11. But we do not need to solve this conundrum, for the picture painted is unreal.
[ترجمه ترگمان]اما ما نیازی به حل این مشکل نداریم، زیرا تصویر نقاشی شده غیرواقعی است
[ترجمه گوگل]اما ما این مسخره را حل نمی کنیم، زیرا نقاشی نقاشی غیر واقعی است
12. A conundrum for minds of a more philosophical cast than mine.
[ترجمه ترگمان]یک معما برای ذهن های فیلسوف بیشتر از من
[ترجمه گوگل]عجیب برای ذهن یک بازیگر فلسفی بیشتر از من
13. International law To this conundrum there were to be at least three alternative answers.
[ترجمه ترگمان]قانون بین المللی برای این معما باید حداقل سه پاسخ جایگزین داشته باشد
[ترجمه گوگل]حقوق بین الملل برای این مبهم بودن باید حداقل سه پاسخ جایگزین داشته باشد
14. It was the moral conundrum that defined our home.
[ترجمه ترگمان]معمای اخلاقی خانه ما بود
[ترجمه گوگل]این مفهوم اخلاقی بود که خانه ما را تعریف کرد