1. He put a pudgy arm around Harry's shoulder.
[ترجمه ترگمان]او دست گوشتالویش را دور شانه هری گذاشت
[ترجمه گوگل]او دست راستی را در اطراف شانه هری قرار داد
2. I hate my stomach - it's a bit pudgy.
[ترجمه فضولی؟] از شکمم متنفرم چاق است
[ترجمه ترگمان]از شکمم متنفرم
[ترجمه گوگل]من از معده ام متنفرم - کمی پودری است
3. A few feet away a pudgy man in his sixties finished one pack of Marlboros and started another.
[ترجمه ترگمان]چند قدم دورتر، مردی چاق در دهه شصت، یک بسته of را تمام کرد و یکی دیگر را شروع کرد
[ترجمه گوگل]چندین پا دور یک مرد کوبنده در دهه شصت خود یک بسته ملبورو را به پایان رساند و دیگری را شروع کرد
4. Loppy-eared Leo, a pudgy walker hound, found himself all alone when his owner moved away.
[ترجمه ترگمان]لیو loppy گوش دار، یک سگ تازی pudgy، خودش را تنها وقتی که صاحبش از آنجا دور شد، تنها یافت
[ترجمه گوگل]لئو لورا، یک شکارچی پر سر و صدا، خود را تنها زمانی که صاحب خود دور رفت، پیدا کرد
5. I was a pudgy child.
[ترجمه ترگمان] من بچه pudgy بودم
[ترجمه گوگل]من یک کودک پر سر و صدا بودم
6. A couple of pudgy joggers were huffing and puffing along the path.
[ترجمه ترگمان]یکی از joggers pudgy در طول مسیر باد می زد و نفس نفس می زد
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر از همجنسگرا، در حال راه رفتن و خندیدن بودند
7. Her pudgy face was very pale and her eyes looked as bad as Jinny's felt.
[ترجمه ترگمان]صورت گوشتالویش بسیار رنگ پریده بود و چشمانش هم به همان اندازه احساس بدی داشتند
[ترجمه گوگل]چهره تلخ او بسیار پهن بود و چشم او به نظر جنی احساس شد
8. He's short, pudgy, and bald.
[ترجمه ترگمان]کوتاه قد، چاق و طاس است
[ترجمه گوگل]او کوتاه، پودری و طاس است
9. He pointed to the baker, the pudgy Nazorine.
[ترجمه ترگمان]به نانوا، the pudgy اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او به نانوایی نازورین اشاره کرد
10. Those ladies were brassy and busty, with pudgy fingers and painted eyes.
[ترجمه ترگمان]این خانم ها brassy و busty بودند، با انگشت های گوشتالو و چشمان painted
[ترجمه گوگل]این خانم ها با سلیقه ای و شلوغ بودند، با انگشتان دست و پا و چشم های رنگی
11. MR COEBEN, 50 ish, short pudgy, climbs carefully back through the window.
[ترجمه ترگمان]آقای تالبویز در حالی که از پشت پنجره با احتیاط از پنجره بالا می رود
[ترجمه گوگل]آقای COEBEN، 50 ساله، کوتاه و پودری، به راحتی از پنجره عبور می کند
12. Apparently, the pudgy trucker't just an aberration, and the come - ons aren't just the after - effects of alcohol.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا، راننده کامیون pudgy، فقط یک محرک جبری نیست و این ons فقط اثرات جانبی الکل نیستند
[ترجمه گوگل]ظاهرا کامیونهای پودری فقط یک انحراف هستند، و تنها به دنبال اثرات الکل نیستند
13. Each time he straightened his pudgy knees it was apparent that they were trembling.
[ترجمه ترگمان]هر بار که زانوانش را صاف می کرد، معلوم می شد که دارند می لرزند
[ترجمه گوگل]هر بار زانوهایش را صاف کرد، آشکار شد که آنها لرزان بودند
14. Entering an office building, he saw a pudgy older woman step into a small room.
[ترجمه ترگمان]وارد یک ساختمان اداری شد، زنی pudgy را دید که وارد اتاق کوچکی شد
[ترجمه گوگل]وارد شدن به یک ساختمان اداری، او یک زن مسن تر را در یک اتاق کوچک دید