کلمه جو
صفحه اصلی

convent


معنی : صومعه، خانقاه، دیر، مجمع، خانقاه راهبان
معانی دیگر : خانگاه، محل راهب ها یا راهبه های کاتولیک، ساکنان دیر، راهبان

انگلیسی به فارسی

صومعه، دیر، مجمع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a society of persons, usu. nuns, devoted to a religious life with the guidance of a superior.
مترادف: nuns, sisterhood

(2) تعریف: the buildings occupied by such a society; nunnery.
مترادف: nunnery
مشابه: abbey, cloister, priory

• group of nuns; home for nuns
a convent is a building where a community of nuns live, or a school run by nuns.

مترادف و متضاد

صومعه (اسم)
abbey, monastery, convent, nunnery, cloister, friary, minster

خانقاه (اسم)
abbey, monastery, convent, friary, house, inhabitation

دیر (اسم)
abbey, monastery, convent, cloister

مجمع (اسم)
convent, meeting, society, convention, club

خانقاه راهبان (اسم)
monastery, convent

nunnery


Synonyms: abbey, cloister, monastery, religious community, retreat, school


جملات نمونه

1. convent school
مدرسه ی دخترانه (وابسته به صومعه)

2. She left the convent before taking her final vows.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که آخرین vows را ببرد، دیر را ترک گفت
[ترجمه گوگل]قبل از پذیرفتن آخرین امضاها، کلیسای او را ترک کرد

3. She entered a convent at the age of sixteen.
[ترجمه ترگمان]در شانزده سالگی وارد یک صومعه شد
[ترجمه گوگل]او در سن شانزدهم وارد یک کلیسا شد

4. She attended a convent school and went to Mass each day.
[ترجمه ترگمان]او در یک مدرسه دیر شرکت کرد و هر روز به نماز کلیسا رفت
[ترجمه گوگل]او در یک مدرسه کنفدراسیون شرکت کرد و هر روز به ماسک رفت

5. Living in the convent narrowed her views.
[ترجمه ترگمان]زندگی در دیر views را تنگ کرده بود
[ترجمه گوگل]زندگی در کلیسا، دیدگاههایش را محدود کرد

6. She spent her whole life in a convent.
[ترجمه ترگمان]تمام عمرش را در یک صومعه گذرانده بود
[ترجمه گوگل]او کل زندگی خود را در یک کلیسا گذراند

7. She renounced the world and entered a convent.
[ترجمه ترگمان]از دنیا رفت و وارد یک صومعه شد
[ترجمه گوگل]او جهان را رها کرد و وارد یک کلیسا شد

8. The nuns established a convent here in 169
[ترجمه ترگمان]راهبه ها یک صومعه را در سال ۱۶۹ تاسیس کردند
[ترجمه گوگل]راهبه ها در 169 مسیحی در آنجا مستقر شدند

9. It was during the war when the convent had been turned into a shrine for Bruckner by a man called Glasmeier.
[ترجمه ترگمان]در زمان جنگ بود که در دیر، با مردی بنام Glasmeier به معبد پناه برده بود
[ترجمه گوگل]در طول جنگ زمانی بود که کنستانت توسط یک مرد به نام گلاسمایر تبدیل به یک زیارتگاه برای برکنر شد

10. This was where the nuns from Santa Clara Convent in Funchal fled to during pirate raids in the sixteenth century.
[ترجمه ترگمان]این همان جایی بود که راهبه ها از صومعه سانتا کلارا در Funchal در طی یورش های دزدان دریایی در قرن شانزدهم به آنجا گریختند
[ترجمه گوگل]این جایی بود که راهبه ها از کلیسای سانتا کلارا در فونالال فرار کردند تا در طول حملات دزدان دریایی در قرن شانزدهم

11. A day was spent visiting a convent in Filey.
[ترجمه ترگمان]یک روز در a در Filey به سر می برد
[ترجمه گوگل]یک روز صرف بازدید از یک کلیسا در Filey بود

12. The orchards are the hushed maids, fresh from convent . . . .
[ترجمه ترگمان]باغ ها، خدمتکاران ساکت، تازه از دیر،
[ترجمه گوگل]باغ ها خدمتکاران خسته، تازه از کلیسا

13. She founded a convent in Odilienberg.
[ترجمه ترگمان]یک صومعه در Odilienberg تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]او یک کلیسا در Odilienberg تاسیس کرد

14. Sister Philippa leaves the Carmel convent in Darlington soon.
[ترجمه ترگمان]خواهر فیلیپا یک صومعه کارمل را به زودی ترک می کند
[ترجمه گوگل]خواهر فیلیپه به زودی از کلاب کرمل در دارلینگتون خارج می شود

15. The convent garden harboured herbs and a yellow flowering vine flourishing over a falling wooden structure.
[ترجمه ترگمان]باغ دیر از گیاهان و تاک گلدار زرد رنگی که بر روی یک سازه چوبی فرسوده رشد می کرد، استفاده کرد
[ترجمه گوگل]باغ کوهنوردی گیاهان دارا بود و یک گلدان گل زرد شکوفا می شود که بر ساختار چوبی در حال سقوط است

Nuns live in convents.

تارک دنیاها (راهبه‌ها) در دیر زندگی می‌کنند.


اصطلاحات

convent school

مدرسه‌ی دخترانه (وابسته به صومعه)



کلمات دیگر: