کلمه جو
صفحه اصلی

coral


معنی : مرجان، بسد، مرجانی
معانی دیگر : (جانورشناسی) مرجان، بستا، خروهک، سرخ مایل به زرد (coral pink و coral red هم می گویند)، بسدی، بستایی، ساخته شده از مرجان، (از ریشه ی عربی یا عبری)، انواع جانوران پر پا (polyps) که تک یا در گروه زیست می کنند (به ویژه راسته ی scleractinia)، مرجان سرخ (که در گوهرسازی کاربرد دارد)، (در لابستر) تخمدان

انگلیسی به فارسی

مرجان، بسد


مرجان، بسد، مرجانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the hard skeleton secreted by certain marine polyps of tropical seas, deposited in masses that form reefs or atolls.

(2) تعریف: a yellowish red or pink color.

(3) تعریف: the unfertilized eggs of the lobster.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of coral.

(2) تعریف: of or pertaining to the color coral.

• hard colored skeleton secreted by certain marine polyps; reef of such skeletons; anything made of coral (jewelry, etc.)
coral is a hard substance which is found in certain ocean areas. it is formed from the skeletons of very small sea animals.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] مرجان الف) یک نام کلی برای هر کدام از گروه بزرگ موجودات زنده بی مهره ثابت کف زی (پولیپها ) در دریا که متعلق به رده آنتوزوآ (شاخه کوالنتراتا) می باشند و در دریاهای جدید بین مدارهای گرم گسترش داشته و در سابقه یا رکورد فسیلی در تمام دوره های بعد از کامبرین فراوان می باشد. این موجودات تولید اسکلتهای خارجی کربنات کلسیم را می کند و به عنوان موجودات تک رست یا در کلونی ها وجود دارند. ب) یک ماده سخت آهکی که از اسکلت پیوسته تراوش شده/ تولید شده توسط پولیپهای مرجانی برای حفاظت و محل زندگی شان ساخته شده است و در نمونه های منفرد با رشد گیاهی بر روی کف دریا و یا به شکل تجمع های سخت شده گسترده یافت می شود. ج ) یک بخش یا تکه از مرجان.

مترادف و متضاد

مرجان (اسم)
coral

بسد (اسم)
coral

مرجانی (صفت)
coral

جملات نمونه

1. coral is formed by a process of accretion
مرجان از طریق فرایند انباشتگی تشکیل می شود.

2. a coral island
جزیره ی (آبخست) مرجانی

3. a coral necklace
گردنبند مرجانی

4. my lover's coral lips
لب های سرخ دلدار من

5. each species of coral has its own characteristic color
هریک از گونه های مرجان رنگ ویژه ی خود را دارد.

6. True coral needs no painter's brush.
[ترجمه ترگمان]مرجان واقعی نیاز به برس کشیدن ندارد
[ترجمه گوگل]مرجان واقعی نیاز به قلم مو نقاشی ندارد

7. An unspoilt coral reef encloses the bay.
[ترجمه ترگمان]یک رگه مرجان مرجانی در خلیج است
[ترجمه گوگل]یک مرجان خلیج مرجانی حاوی خلیج است

8. Oil spills are having a devastating effect on coral reefs in the ocean.
[ترجمه Chris] آلودگی های نفتی تاثیرات مخربی بر روی صخره های مرجانی در اقیانوس بر جای میگذارند.
[ترجمه ترگمان]ریزش های نفتی تاثیر مخربی بر روی صخره های مرجانی در اقیانوس دارند
[ترجمه گوگل]نشت نفت موجب تأثیر مخربی بر صخره های مرجانی در اقیانوس می شود

9. A coral reef is built by the accretion of tiny, identical organisms.
[ترجمه ترگمان]یک صخره مرجانی توسط the موجودات کوچک و مشابه ساخته شده است
[ترجمه گوگل]یک صخره مرجانی با افزایش تعداد موجودات کوچک و یکسان ساخته شده است

10. Big waves hammered at the coral reef.
[ترجمه ترگمان]امواج بزرگ بر صخره های مرجانی می کوبند
[ترجمه گوگل]امواج بزرگ بر روی صخره مرجانی چکش می کنند

11. Although the coral looks hard, it is very delicate.
[ترجمه ترگمان]اگرچه مرجان به نظر سخت میاد خیلی حساسه
[ترجمه گوگل]اگر چه مرجان ها به نظر سختی می رسند، بسیار ظریف است

12. The ship was wrecked on a coral reef.
[ترجمه ترگمان]کشتی در یک صخره مرجانی غرق شده بود
[ترجمه گوگل]این کشتی بر روی صخره مرجانی فرو ریخت

13. Coral is formed by certain types of polyp.
[ترجمه ترگمان]مرجان با انواع خاصی از پلیپ شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]مرجان از نوع خاصی از پولیپ تشکیل شده است

14. Coral can be yellow, blue, or green.
[ترجمه ترگمان]مرجان می تواند زرد، آبی یا سبز باشد
[ترجمه گوگل]مرجان می تواند زرد، آبی یا سبز باشد

Each species of coral has its own characteristic color.

هریک از گونه‌های مرجان رنگ ویژه‌ی خود را دارد.


my lover's coral lips

لب‌های سرخ دلدار من


a coral necklace

گردنبند مرجانی


پیشنهاد کاربران

مرجان

مرجان،
رنگ مرجانی

coral ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: مرجان
تعریف: 1. گروهی از موجودات کف زی ( benthos ) وابسته به ردۀ آنتوزوآ ( Anthozoa ) که به صورت منفرد یا جمعی زندگی می کنند|||2. اسکلت آهکی باقی مانده از گروهی از موجودات کف زی وابسته به ردۀ آنتوزوآ


کلمات دیگر: