کلمه جو
صفحه اصلی

soundless


معنی : ساکت، بی صدا، خاموش
معانی دیگر : صامت، بی آوا، بسیار ژرف، بی انتها، بی ته

انگلیسی به فارسی

بی صدا، خاموش، ساکت


بی صدا، ساکت، خاموش


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: soundlessly (adv.), soundlessness (n.)
• : تعریف: silent; quiet.
مشابه: noiseless, quiet, silent, still
صفت ( adjective )
• : تعریف: extremely deep, as water; unfathomable.

• silent, mute, having no sound; unfathomable, immeasurable, bottomless

مترادف و متضاد

ساکت (صفت)
calm, acquiescent, quiet, silent, mute, soothed, imperturbable, still, stilly, dormant, noiseless, reticent, serene, soundless, soft-spoken

بی صدا (صفت)
dumb, quiet, silent, mute, atonic, noiseless, whist, consonantal, surd, soundless, voiceless

خاموش (صفت)
off, quiet, silent, still, extinct, whist, tacit, tight-lipped, tight-mouthed, extinguished, wordless, taciturn, uncommunicative, quiescent, soundless, relaxed

جملات نمونه

1. My bare feet were soundless over the carpet.
[ترجمه ترگمان]پاهای برهنه من روی فرش روی فرش بود
[ترجمه گوگل]پا برهنه من روی فرش بی صدا بود

2. Above the mountain, eagles circled in soundless flight.
[ترجمه ترگمان]بر فراز کوه، عقاب ها در پرواز بی صدا چرخ می زدند
[ترجمه گوگل]در بالای کوه، عقاب ها در پرواز بی صدا پرواز کردند

3. Her lips parted in a soundless scream.
[ترجمه ترگمان]لب هایش با فریادی بی صدا از هم جدا شدند
[ترجمه گوگل]لب های او در یک فریاد بی صدا از هم جدا شدند

4. He motioned to Lissa and she caught his soundless urging and went with him out of the room.
[ترجمه ترگمان]به لیسا اشاره کرد و با اصرار او را گرفت و از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او به لیسا رفت و او فریاد زد بی صدا و بیرون از اتاق رفت

5. The rain had changed into a soundless light sprinkle.
[ترجمه ترگمان]قطرات ریز باران تبدیل به a بی صدا شده بود
[ترجمه گوگل]باران به یک پراکنده نور بی صدا تبدیل شد

6. But then another soundless glance brought home the truth.
[ترجمه ترگمان]اما بعد یک نگاه بی سرو صدا حقیقت را به خانه آورد
[ترجمه گوگل]اما بعد یک نگاه بی صدا به خانه حقیقت را آورد

7. The Spring Festivial is coming with the soundless footsteps.
[ترجمه ترگمان]بهار Spring با صدای بی صدایی می آید
[ترجمه گوگل]Festivial بهار در حال آمدن است با پاهای بی صدا

8. Hear the soundless. Learn it all, then forget it all.
[ترجمه ترگمان]به صدای آرام گوش کنید همه اش را یاد بگیر، پس همه چیز را فراموش کن
[ترجمه گوگل]بشنو بی صدا همه چیز را یاد بگیرید، سپس همه را فراموش کنید

9. Laughing this soundless lubrication, Jingui such as oil spring!
[ترجمه ترگمان]این روغن بی سرو صدا که مثل بهاری روغن می زند!
[ترجمه گوگل]خنده این روانکاری بدون صدا، Jingui مانند روغن بهار!

10. But it flutters down, soundless, hour after hour while we are asleep.
[ترجمه ترگمان]اما بعد از یک ساعت، ساعتی بعد از یک ساعت به خواب فرو می رویم
[ترجمه گوگل]اما در حالی که ما خواب می بینیم، ساعت ها بعد از ساعت، بدون صدا می گذرد

11. Motherly love is like a spring rain, soundless lubrication, long distant.
[ترجمه ترگمان]عشق motherly مثل باران بهاری، بی سرو صدا و دور از دسترس است
[ترجمه گوگل]عشق مادری مانند یک باران باران، روانکاری بی صدا، طولانی دور است

12. The creek, still and soundless, is closed in by trees, hidden from the eyes of men.
[ترجمه ترگمان]نهر، آرام و بی صدا، در میان درختان بسته می شود و از چشم مردها پنهان است
[ترجمه گوگل]رودخانه، هنوز و بدون صدا، در درختان بسته شده و از چشم مردان بسته شده است

13. Your soundless and stirless, poured into the bottom of my heart.
[ترجمه ترگمان]صدای آرام و آرام تو در اعماق قلب من فرو ریخت
[ترجمه گوگل]بی صدا و بی دردسر، به پایین قلب من ریخت

14. It was a soundless noise, yet rushing and powerful.
[ترجمه ترگمان]صدای بی صدایی بود، اما در عین حال تند و قوی
[ترجمه گوگل]این یک سر و صدا بی صدا بود، اما عجله و قدرتمند است


کلمات دیگر: