غیر نماینده
unrepresentative
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of representative.
• متضاد: classic
• متضاد: classic
• not representative
if you describe a group of people as unrepresentative, you mean that their views are not typical of the community or society to which they belong.
if you describe a group of people as unrepresentative, you mean that their views are not typical of the community or society to which they belong.
جملات نمونه
1. The President denounced the demonstrators as unrepresentative of the Romanian people.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تظاهر کنندگان را به عنوان unrepresentative از مردم رومانی محکوم کرد
[ترجمه گوگل]رییس جمهور تظاهرکنندگان را به عنوان نماینده غیرمترقبه مردم رومانی محکوم کرد
[ترجمه گوگل]رییس جمهور تظاهرکنندگان را به عنوان نماینده غیرمترقبه مردم رومانی محکوم کرد
2. This early novel is unrepresentative of her work as a whole.
[ترجمه ترگمان]این رمان اولیه unrepresentative از کار او به عنوان یک کل است
[ترجمه گوگل]این رمان ابتدایی از کار او به طور کلی نمایان نیست
[ترجمه گوگل]این رمان ابتدایی از کار او به طور کلی نمایان نیست
3. These workers are unrepresentative of the general population.
[ترجمه ترگمان]این کارگران unrepresentative جمعیت عمومی هستند
[ترجمه گوگل]این کارگران از جمعیت عمومی نمایندگی ندارند
[ترجمه گوگل]این کارگران از جمعیت عمومی نمایندگی ندارند
4. They pointed out that committee members were unrepresentative of the user body but got re-elected year after year.
[ترجمه ترگمان]آن ها اشاره کردند که اعضای این کمیته از اعضای بدن کاربر بودند اما سال بعد دوباره انتخاب شدند
[ترجمه گوگل]آنها اشاره کردند که اعضای کمیته از بدن کاربر نامطلوب بودند، اما سال پس از آن دوباره انتخاب شدند
[ترجمه گوگل]آنها اشاره کردند که اعضای کمیته از بدن کاربر نامطلوب بودند، اما سال پس از آن دوباره انتخاب شدند
5. This is a truly unrepresentative sample, both in sampling strategy and its make up, and statistical controls cannot compensate for this.
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه واقعا unrepresentative است، هم در استراتژی نمونه گیری و هم در ساخت آن، و کنترل های آماری نمی توانند این نمونه را جبران کنند
[ترجمه گوگل]این یک نمونه واقعا واقع بینانه نیست، هر دو در استراتژی نمونه گیری و تشکیل آن، و کنترل های آماری نمی توانند برای این جبران شود
[ترجمه گوگل]این یک نمونه واقعا واقع بینانه نیست، هر دو در استراتژی نمونه گیری و تشکیل آن، و کنترل های آماری نمی توانند برای این جبران شود
6. Meaning studies that are outdated, unrepresentative or flawed can be presented as having more importance than they actually possess.
[ترجمه ترگمان]مطالعات معنایی که منسوخ، unrepresentative یا ناقص هستند را می توان به عنوان داشتن اهمیت بیشتر از آنچه که در واقع دارند ارائه کرد
[ترجمه گوگل]مطالعات معنی که از نظر منقطع، غیر نماینده یا ناقص هستند، می تواند به عنوان اهمیت بیشتری نسبت به آنچه در واقع دارند، ارائه شود
[ترجمه گوگل]مطالعات معنی که از نظر منقطع، غیر نماینده یا ناقص هستند، می تواند به عنوان اهمیت بیشتری نسبت به آنچه در واقع دارند، ارائه شود
7. On the plus side, outdated and unrepresentative samples that analysts believe were to blame for problems with the old data were replaced by a system that captures every sale of new property.
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر، نمونه های کهنه و unrepresentative که تحلیلگران بر آن باور دارند برای مشکلات با داده های قدیمی مورد سرزنش قرار گرفتند، با سیستمی جایگزین شدند که فروش اموال جدید را ثبت می کرد
[ترجمه گوگل]در کنار این، نمونه های ناپیدا و غیر نماینده که تحلیل گران بر این باورند که برای مشکلات با داده های قدیمی مورد سرزنش قرار می گیرند، توسط سیستم جایگزین شده اند که هر فروش ملک جدید را تصدیق می کند
[ترجمه گوگل]در کنار این، نمونه های ناپیدا و غیر نماینده که تحلیل گران بر این باورند که برای مشکلات با داده های قدیمی مورد سرزنش قرار می گیرند، توسط سیستم جایگزین شده اند که هر فروش ملک جدید را تصدیق می کند
8. But Greece is actually an unrepresentative case.
[ترجمه ترگمان]اما یونان در حقیقت یک مورد unrepresentative است
[ترجمه گوگل]اما یونان در واقع یک پرونده غیر نماینده است
[ترجمه گوگل]اما یونان در واقع یک پرونده غیر نماینده است
9. It was dignified and not unrepresentative of his standing in the company.
[ترجمه ترگمان]با وقار و وقار بود و نه به خاطر اینکه او در شرکت ایستاده بود
[ترجمه گوگل]این شرافتمندانه است و نه موضع خود را در شرکت نشان نمی دهد
[ترجمه گوگل]این شرافتمندانه است و نه موضع خود را در شرکت نشان نمی دهد
10. One only has to look at the statistics to see how unrepresentative Xuxa's world is.
[ترجمه ترگمان]انسان فقط باید به آمار نگاه کند تا ببیند جهان unrepresentative چگونه است
[ترجمه گوگل]تنها باید آمار را ببینیم تا ببینیم جهان چطور غیرواقعی است
[ترجمه گوگل]تنها باید آمار را ببینیم تا ببینیم جهان چطور غیرواقعی است
11. Since hazardous jobs represent a small part of total employment, these workers are unrepresentative of the general population.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که مشاغل خطرناک بخش کوچکی از کل اشتغال را تشکیل می دهند، این کارگران unrepresentative جمعیت عمومی هستند
[ترجمه گوگل]از آنجایی که مشاغل خطرناک بخش کوچکی از کل استخدام را نشان می دهند، این کارگران از جمعیت عمومی نمایندگی نداشته اند
[ترجمه گوگل]از آنجایی که مشاغل خطرناک بخش کوچکی از کل استخدام را نشان می دهند، این کارگران از جمعیت عمومی نمایندگی نداشته اند
12. The result is only representative on those variables selected for the quota, and may be quite unrepresentative on other factors.
[ترجمه ترگمان]نتیجه تنها نماینده آن متغیرهای انتخاب شده برای سهمیه است و ممکن است به عوامل دیگری بستگی داشته باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه تنها نماینده بر روی آن متغیرهایی است که برای سهمیه انتخاب شده اند و ممکن است کاملا غیرقابل توصیفی بر سایر عوامل باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه تنها نماینده بر روی آن متغیرهایی است که برای سهمیه انتخاب شده اند و ممکن است کاملا غیرقابل توصیفی بر سایر عوامل باشد
13. Naturally this judgement has to be tempered by the unrepresentative nature of the sample of reports that it draws upon.
[ترجمه ترگمان]طبیعتا این قضاوت باید با ماهیت unrepresentative نمونه ای از گزارش هایی که مورد توجه قرار می گیرد تعدیل و تعدیل شود
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی، این قضاوت باید توسط ماهیت غیرقابل توصیف نمونه ای از گزارش هایی که آن را ترسیم می کند، تحریک شود
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی، این قضاوت باید توسط ماهیت غیرقابل توصیف نمونه ای از گزارش هایی که آن را ترسیم می کند، تحریک شود
14. However, there is no reason to believe that the sample is unrepresentative in any way.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هیچ دلیلی وجود ندارد که بتوان باور کرد که نمونه به هیچ وجه مورد استفاده قرار نمی گیرد
[ترجمه گوگل]با این حال، هیچ دلیلی وجود ندارد که اعتقاد داشته باشیم که نمونه به هیچ وجه غیر نماینده نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، هیچ دلیلی وجود ندارد که اعتقاد داشته باشیم که نمونه به هیچ وجه غیر نماینده نیست
15. The imposition of councillor Jeff Sainsbury says much about the right hon. Gentleman and about the unrepresentative character of the development corporation.
[ترجمه ترگمان]تحمیل مشاور Jeff Sainsbury در مورد عزیزم راست می گوید جنتلمن و در مورد شخصیت unrepresentative شرکت توسعه
[ترجمه گوگل]جف ساینزبوری، اعضای شورای ریاست جمهوری، در مورد صحیح حقایق می گوید آقای جانسون و شخصیت غیرواقعی شرکت توسعه
[ترجمه گوگل]جف ساینزبوری، اعضای شورای ریاست جمهوری، در مورد صحیح حقایق می گوید آقای جانسون و شخصیت غیرواقعی شرکت توسعه
پیشنهاد کاربران
غیرمعرف، در مواردی: بی عرضه.
در سیاست: حکومت غیردموکراتیک که نماینده مردم نباشد.
غیرمردمی
استثنایی
خاص
به خصوص
خاص
به خصوص
ناهمگون، نابهنجار، بی ارتباط، غیر مرتبط
کلمات دیگر: