کلمه جو
صفحه اصلی

come forth

انگلیسی به فارسی

پیش رفتن، پدیدار شدن


بیا جلو


انگلیسی به انگلیسی

• leave a hiding place, come out from a hideout

مترادف و متضاد

Move forward and into view


جملات نمونه

1. The sun came forth from behind the cloud.
[ترجمه ترگمان]خورشید از پشت ابر بیرون آمد
[ترجمه گوگل]خورشید از پشت ابر آمد

2. I went to his talk with great interest, but to my disappointment, nothing very new came forth.
[ترجمه ترگمان]با علاقه فوق العاده به حرف او رفتم، اما در مورد ناامیدی من، هیچ چیز جدیدی پیش نیامده بود
[ترجمه گوگل]من با علاقه زیاد به بحث خود رفتم، اما به ناامیدی من، هیچ چیز جدیدی نیافت

3. He struck the rock and water came forth.
[ترجمه ترگمان]به صخره برخورد کرد و آب از آن بیرون آمد
[ترجمه گوگل]او سنگ را زد و آب آمد

4. Lono, who came forth from the waves, did not write.
[ترجمه ترگمان]Lono که از امواج بیرون آمد، چیزی ننوشت
[ترجمه گوگل]لونو، که از امواج بیرون آمد، نوشت

5. And while his memory searched wildly for a scripture, nothing came forth.
[ترجمه ترگمان]و در همان حال که حافظه اش به دنبال کتابی از کتاب مقدس می گشت، چیزی از آن بیرون نمی آمد
[ترجمه گوگل]و در حالی که حافظه خود را به شدت برای کتاب مقدس جستجو کرد، هیچ چیز به وجود آمد

6. A sweet spirit of holy song came forth in notes like that of a nightingale and it filled the whole building.
[ترجمه ترگمان]آهنگ دلنشین ترانه مقدس مانند یک بلبل از آن بیرون آمد و تمام ساختمان را پر کرد
[ترجمه گوگل]روح شیرین ترانه مقدس در یادداشت هایی مانند شب یلدا آمده و تمام ساختمان را پر کرده است

7. Arius differed from Origen in seeing the coming forth of the divine Word as a service to the inferior created order.
[ترجمه ترگمان]Arius از اوریجن در دیدن ظهور کلام الهی به عنوان یک سرویس به مرتبه پایین تر متفاوت با اوریجن تفاوت داشت
[ترجمه گوگل]آریوس در دیدار از ظهور وجدان الهی به عنوان خدمتی به نظم نوپای پایین تر، از اوریگن متفاوت بود

8. Then would come forth a slow laugh. -You win, Brice, you win, he would say.
[ترجمه ترگمان]سپس یک خنده آهسته پیش می آمد تو بردی، \"Brice\"، تو بردی، اون میگه
[ترجمه گوگل]سپس یک خنده خفیف می آید شما برنده می شوید، بریس، شما برنده شوید، او می گوید

9. At the miracle of my birth, I came forth when my father summoned me.
[ترجمه ترگمان]در معجزه تولد من، وقتی پدرم مرا احضار کرد از خانه بیرون آمدم
[ترجمه گوگل]در معجزه تولد من، زمانی که پدرم مرا احضار کرد، آمد

10. Come forth from slumbers of thy cold abstraction.
[ترجمه ترگمان]از خواب cold خود بیرون بیا
[ترجمه گوگل]بیرون آمدن از سنگهای انتزاع سرد شما

11. They created an egg from which came forth the sun, who fashioned mankind and gave order to the world.
[ترجمه ترگمان]ان ها یک تخم مرغ درست کردند که از خورشید بیرون آمد، که نوع بشر را طراحی کرد و به جهان فرمان داد
[ترجمه گوگل]آنها یک تخم مرغ را تولید کردند که از خورشید بیرون آمد، که بشریت را شکل داد و به جهان دستور داد

12. His voice had moved down the register until it came forth as a kind of feral growl.
[ترجمه ترگمان]صدایش آنقدر پایین رفته بود که انگار یک غرش وحشی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]صدای او به ثبت رسیده بود تا زمانی که آن را به عنوان نوعی گرگ و میش ناگهانی ظاهر شد

13. The spider can come forth and talk business upon its own terms.
[ترجمه ترگمان]عنکبوت می تواند بیرون بیاید و درباره شرایط خودش صحبت کند
[ترجمه گوگل]عنکبوت می تواند بیرون بیاید و کسب و کار را با شرایط خاص خودش صحبت کند

14. Burst your sheath, my heart, and come forth!
[ترجمه ترگمان]خفه شو، قلب من خفه شو و بیا جلو!
[ترجمه گوگل]غلاف خود را، قلب من بریزید و بیرون بیایید!

پیشنهاد کاربران

پیش رفتن - جلو رفتن ( پیشقدم بودن در کاری )

پیش رفتن، جلو آمدن

پدیدار/پیدا/نمایان/ظاهر شدن، سر برآوردن، بیرون آمدن، ظهور یافتن، ایجاد شدن، به وجود آمدن، طلوع کردن


کلمات دیگر: