کلمه جو
صفحه اصلی

corrective


معنی : اصلاحی، مصلح، اصلاح کننده، تادیب کننده
معانی دیگر : بهبودبخش، بهکردی، بهساز، ترمیمی، چاره، راه یا وسیله ی اصلاح، بهسازگر

انگلیسی به فارسی

اصلاح‌کننده، تأدیب‌کننده


اصلاحی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having correction as its intended purpose or effect; remedial or rectifying.

- His eyes need corrective surgery.
[ترجمه ترگمان] چشماش به یه جراحی اصلاحی نیاز دارن
[ترجمه گوگل] چشم او نیاز به جراحی اصلاح دارد
- The prison was intended to be a corrective institution.
[ترجمه ترگمان] این زندان عبارت بود از یک موسسه اصلاحی
[ترجمه گوگل] زندان قصد دارد یک موسسه اصلاحیه باشد
اسم ( noun )
مشتقات: correctively (adv.)
• : تعریف: something that corrects or remedies.
مشابه: antidote, remedy

• means of correcting; something which corrects
remedial, rectifying, improving
corrective measures are intended to put right something that is wrong. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. this analysis provides an important corrective to the traditional view.

مترادف و متضاد

اصلاحی (صفت)
amendatory, corrective, reformative, revisory

مصلح (صفت)
corrective, correcting

اصلاح کننده (صفت)
corrective

تادیب کننده (صفت)
corrective

healing, curing


Synonyms: antidotal, counteracting, curative, disciplinary, palliative, penal, punitive, reformatory, rehabilitative, remedial, restorative, therapeutic


Antonyms: harmful, hurtful, hurting, injurious, paining


جملات نمونه

1. corrective surgery
جراحی ترمیمی،جراحی بازسازی

2. we must take corrective action
ما بایستی دست به کار عملیات اصلاحی بشویم.

3. corporal punishment is not a good corrective
تنبیه بدنی وسیله ی اصلاح خوبی نیست.

4. Scientific institutions have been reluctant to take corrective action.
[ترجمه ترگمان]موسسات علمی تمایلی به اقدام اصلاحی ندارند
[ترجمه گوگل]موسسات علمی از اقدامات اصلاحی خواسته اند

5. It is possible to do corrective surgery on the eyes to take care of the problem.
[ترجمه ترگمان]انجام عمل جراحی اصلاحی بر روی چشم ها برای مراقبت از این مشکل امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]ممکن است جراحی اصلاح در چشم ها برای مراقبت از مشکل انجام شود

6. The biography is a useful corrective to the myths that have grown up around this man.
[ترجمه ترگمان]زندگینامه، اصلاحی مفید برای افسانه ها است که در اطراف این مرد بزرگ شده اند
[ترجمه گوگل]بیوگرافی یک اصلاح کننده مفید برای افسانه هایی است که در اطراف این مرد بزرگ شده است

7. He has received extensive corrective surgery to his skull.
[ترجمه ترگمان]او جراحی اصلاحی گسترده ای برای جمجمه او انجام داده است
[ترجمه گوگل]او جراحی اصلاح جراحی به جمجمه خود داده است

8. I should like to add a corrective to what I have written previously.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم اصلاحی را که قبلا نوشته ام اضافه کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک اصلاحیه به آنچه قبلا نوشته ام اضافه کنم

9. Third, corrective action rather than censure must follow.
[ترجمه ترگمان]سوم، اقدام اصلاحی به جای سرزنش باید پی گیری شود
[ترجمه گوگل]سوم، اقدام اصلاحی، به جای تحقیر، باید دنبال شود

10. There was one solitary corrective to this gloomy picture.
[ترجمه ترگمان]یک تصحیح کوچک در این تصویر غم انگیز وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک تصور انفرادی به این تصویر غم انگیز وجود دارد

11. The effects of preventive and corrective measures will be monitored and the operation may be postponed until any problems have been resolved.
[ترجمه ترگمان]اثرات اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی تحت نظارت قرار خواهد گرفت و این عملیات ممکن است به تعویق بیفتد تا زمانی که مشکلات حل شوند
[ترجمه گوگل]اثرات اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی نظارت خواهد شد و عملیات ممکن است به تعویق بیفتد تا مشکلات حل شود

12. The development of pub retailing has shown a corrective instinct for seeking to set a purpose built business in the right location.
[ترجمه ترگمان]توسعه خرده فروشی بار یک غریزه اصلاحی را برای تلاش برای ایجاد یک کسب وکار ساخته شده در مکان مناسب نشان داده است
[ترجمه گوگل]توسعه ی خرده فروشی یخچال ها یک غریزه اصلاح کننده ای را برای یافتن یک هدف کسب شده در محل مناسب نشان داده است

13. It is the astringent corrective, as well as the flavouring, for olive-oil-based dishes and fat meat.
[ترجمه ترگمان]آن \"اصلاحی سفت کننده\" و همچنین the، برای غذاهای مبتنی بر روغن زیتون و گوشت چربی است
[ترجمه گوگل]این اصلاح کننده رطوبت، و همچنین طعم دهنده، برای ظروف روغن زیتون و گوشت چربی است

14. Taking Corrective Action Corrective action should be taken if performance falls short of standards and the analysis indicates that action is required.
[ترجمه ترگمان]گرفتن اقدامات اصلاحی اصلاحی باید در صورتی انجام شود که عملکرد ضعیف باشد و تجزیه و تحلیل نشان می دهد که اقدام لازم است
[ترجمه گوگل]اقدامات اصلاحی انجام اقدامات اصلاحی باید انجام شود، اگر عملکرد از استانداردها کمتر باشد و تجزیه و تحلیل نشان می دهد که اقدام لازم است

15. We must be corrective like a parent who yet loves the child he has chastised.
[ترجمه ترگمان]ما باید اصلاحی مانند یک والد باشیم که با این همه فرزندش را دوست داشته باشد
[ترجمه گوگل]ما باید مانند والدین اصلاح کنیم که هنوز کودک را که مجازات کرده، دوست دارد

corrective surgery

جراحی ترمیمی، جراحی بازسازی


We must take corrective action.

ما بایستی دست به کار عملیات اصلاحی بشویم.


Corporal punishment is not a good corrective.

تنبیه بدنی وسیله‌ی اصلاح خوبی نیست.



کلمات دیگر: