کلمه جو
صفحه اصلی

proctor


معنی : نایب، ناظر، متولی، وکیل قانونی، بازرس دانشجویان، نظارت کردن، بازرسی کردن
معانی دیگر : نماینده، وکیل، (در امتحانات) مراقب، بپا، ممتحن

انگلیسی به فارسی

وکیل قانونی، بازرس دانشجویان، متولی، ناظر، نایب،ممتحن، نظارت کردن، بازرسی کردن


پروکتور، ناظر، متولی، وکیل قانونی، بازرس دانشجویان، نایب، نظارت کردن، بازرسی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who supervises students during an examination, esp. in a college or university.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: proctors, proctoring, proctored
مشتقات: proctorial (adj.), proctorship (n.)
• : تعریف: to supervise (the taking of an examination or the students doing so).

• supervisor, overseer; one who monitors students during an examination

مترادف و متضاد

نایب (اسم)
assistant, proctor, deputy, procurator, vicegerant, lieutenant

ناظر (اسم)
proctor, supervisor, superintendent, warden, bailiff, steward, chamberlain, majordomo, bystander, overseer, viewer, spectator, surveillant, butler, onlooker, looker on, controller, intendant, manciple

متولی (اسم)
proctor, custodian, trustee

وکیل قانونی (اسم)
proctor

بازرس دانشجویان (اسم)
proctor

نظارت کردن (فعل)
direct, administer, control, administrate, proctor, supervise

بازرسی کردن (فعل)
sight, proctor, search, examine, inspect, espy

جملات نمونه

1. Jones's wing partner Wayne Proctor scored next and flanker Mark Perego got another before half-time.
[ترجمه ترگمان]شریک بال جونز، وین Proctor، در دیدار بعدی خود، مارک Perego، را پیش از نیم به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]شانل بال Jones Wayne Proctor گل دوم و مارک Perego بعد از نیمه وقت دیگر

2. With Jamie Pollock suspended for one match, Proctor could press his claims for a recall to the squad.
[ترجمه ترگمان]با Pollock که برای یک مسابقه به کار برده بود، پراکتر می تونست ادعای اون رو برای یاد گرفتن یه تیم به دست بیاره
[ترجمه گوگل]با جیمی پولاک برای یک مسابقه به حالت تعلیق درآمد، پروستر می تواند ادعاهایش را برای احضاریه به تیم بدهد

3. The outdoor proctor or tout sought business and acted as an agent for petition-drawers and proctors.
[ترجمه ترگمان]The یا tout در فضای باز به دنبال کار می گردند و به عنوان یک نماینده برای petition و proctors عمل می کنند
[ترجمه گوگل]پروکوتر در فضای باز و یا به دنبال کسب و کار و عمل به عنوان عامل برای درخواست - منشور و proctor

4. Proctor has recovered from a minor knee operation.
[ترجمه ترگمان]Proctor از یک عملیات مفصل زانو بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]Proctor از عملیات کمر زانو بهبود یافته است

5. He is John Proctor, who becomes caught in the madness after his affair with a servant girl played by Winona Ryder.
[ترجمه ترگمان]او جان پراکتر است که بعد از ماجرای خود با یک دختر خدمتکاری که توسط Winona Ryder نقش بازی می کند گرفتار جنون می شود
[ترجمه گوگل]او جان Proctor است، که پس از رابطه او با دختر خدمتکار وینونا رایدر در جنون گرفتار شده است

6. Instead of handing over the test, the testy proctor grabbed the gun.
[ترجمه ترگمان]به جای تسلیم کردن این آزمایش، the proctor اسلحه را برداشت
[ترجمه گوگل]به جای تسلیم، تیرانداز آزمایشی اسلحه را برداشت

7. Tranmere turned up the heat and Mark Proctor retaliated in the dying seconds of the first half.
[ترجمه ترگمان]Tranmere گرم شد و مارک پراکتر در لحظات مرگ نیمه اول تلافی کرد
[ترجمه گوگل]Tranmere گرما را افزایش داد و مارک Proctor در ثانیه های ناپدید شدن نیمه اول پاسخ داد

8. A fractional rig is set on a Proctor spar with swept-back spreaders.
[ترجمه ترگمان]یه دستگاه کسری داره روی یه میله پراکتر که با جارو برقی مبارزه می کنه نصب می شه
[ترجمه گوگل]جرثقیل قطعه ای بر روی یک چرخش Proctor با اسپردرهای جابجایی پشتی نصب شده است

9. Proctor and Gamble, for example, suddenly announced that its disposable nappies were environmentally friendly.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، Proctor و گمبل به طور ناگهانی اعلام کردند که پوشک یکبار مصرف آن ها سازگار با محیط زیست است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، Proctor و Gamble ناگهان اعلام کرد که پوشک یکبار مصرف خود را به محیط زیست دوستانه است

10. Proctor said specialist house-builders would continue to replace contractors in the housing market.
[ترجمه ترگمان]Proctor گفت که سازندگان لوازم خانگی به جایگزینی پیمانکاران در بازار مسکن ادامه خواهند داد
[ترجمه گوگل]پروستر گفت که متخصصان خانه سازان همچنان جایگزین پیمانکاران در بازار مسکن خواهند شد

11. Midfield player Mark Proctor celebrated his recall by putting Boro ahead after 15 minutes.
[ترجمه ترگمان]\"مارک Proctor\" (Mark Proctor)، بازیکن \"Midfield Proctor\" (Mark Proctor Proctor)، پس از ۱۵ دقیقه putting را به یاد آورد
[ترجمه گوگل]مارک پروکتر، بازیکن نیمفدراسیون، با قرار دادن بورو در دقیقه 15، به یاد می آورد

12. Or some proctor who can slice some one in two without caring.
[ترجمه ترگمان]یا بعضی از proctor که می توانند بدون مراقبت یک نفر را بخورند
[ترجمه گوگل]یا بعضی از کارشناسان که می توانند بدون داشتن مراقبت یک یا دو نفر را از بین ببرند

13. Proctor argues that this has led to an increasingly transient workforce on the wards.
[ترجمه ترگمان]Proctor استدلال می کند که این امر منجر به افزایش فزاینده نیروی کار در بخش ها شده است
[ترجمه گوگل]Proctor استدلال می کند که این به نیروی کار متناوب تبدیل شده است در بخش

14. Alternatively, the loan of a Proctor flap crank would enable Q6-sized versions to be fabricated.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، وام طرح flap Proctor، نسخه های Q۶ را قادر خواهد ساخت تا ساختگی باشند
[ترجمه گوگل]به طور جایگزین، وام یک صندوق عقب Proctor قادر به ساخت نسخه های Q6 می شود

15. Among them was Steven Proctor, who was on his way to the Himalayas for a four week mountaineering holiday.
[ترجمه ترگمان]در بین آن ها استیون Proctor، که برای یک سفر چهار هفته ای به هیمالیا رسید، در میان آن ها قرار داشت
[ترجمه گوگل]در میان آنها، استیون پروکر، که در حال رفتن به هیمالیا بود برای تعطیلات کوهنوردی چهار هفته ای بود


کلمات دیگر: