کلمه جو
صفحه اصلی

soup kitchen


معنی : نوانخانه، محل اطعام فقرا، دار المساکین
معانی دیگر : محل اطعام فقرا، نوانخانه، دار المساکین

انگلیسی به فارسی

نوانخانه، دار المساکین، محل اطعام فقرا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a place where food such as soup is distributed for little or no charge to needy people.

• location that provides low-cost or free meals to the needy
a soup kitchen is a place where food and drink are given to people who have no money or possessions.

مترادف و متضاد

نوانخانه (اسم)
almshouse, asylum, poorhouse, hospice, soup kitchen

محل اطعام فقرا (اسم)
soup kitchen, soup house

دار المساکین (اسم)
soup kitchen, town house

جملات نمونه

1. It's like a queue for a soup kitchen.
[ترجمه ترگمان]مثل یک صف برای یک آشپزخانه سوپ است
[ترجمه گوگل]این یک صف برای آشپزخانه سوپ است

2. The food went to the Wellspring Soup Kitchen in Stockport, and to needy families in the area.
[ترجمه ترگمان]غذا به آشپزخانه سوپ خوری در Stockport و برای خانواده های نیازمند در این منطقه رفت
[ترجمه گوگل]غذا به آشپزخانه سوپ Wellspring در Stockport و خانواده های فقیر در این منطقه رفت

3. The soup kitchen serves the city's needy.
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه سوپ نیازمند نیازمندان است
[ترجمه گوگل]آشپزخانه سوپ به نیازمندان شهر کمک می کند

4. He even ate at the soup kitchen to save money and time.
[ترجمه ترگمان]حتی در آشپزخانه غذا می خورد تا پول و زمان صرفه جویی کند
[ترجمه گوگل]او حتی در آشپزخانه سوپ برای صرفه جویی در پول و زمان غذا خورد

5. We could not have created this soup kitchen without busting the unions.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانستیم بدون از بین بردن اتحادیه ها این آشپزخانه سوپ درست کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانستیم این آشپزخانه سوپ را بدون برکناری اتحادیه ها ایجاد کنیم

6. Or, George Bush visiting a soup kitchen and maybe Jeane Kirkpatrick at a boxing match.
[ترجمه ترگمان]یا، جورج بوش در حال بازدید از آشپزخانه سوپ و شاید Jeane Kirkpatrick در یک مسابقه بوکس بود
[ترجمه گوگل]یا جورج بوش از آشپزخانه سوپ و شاید جین کیرکپاتریک در مسابقه بوکس بازدید کند

7. If you don't have a soup kitchen or other short-order volunteer opportunity, be creative and come up with your own.
[ترجمه ترگمان]اگر یک آشپزخانه سوپ یا یک فرصت داوطلبانه دیگر ندارید، خلاق باشید و با خودتان کنار بیایید
[ترجمه گوگل]اگر شما یک آشپزخانه سوپ یا دیگر فرصت های داوطلب کوتاه را نداشته باشید، خلاق باشید و خودتان را مطرح کنید

8. The soup kitchen was run primarily by unpaid helpers.
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه سوپ در درجه اول توسط دستیاران بدون دست مزد اداره می شد
[ترجمه گوگل]آشپزخانه سوپ به طور عمده توسط دست اندرکاران پرداخت نشده اجرا شد

9. Men from the fraternal order will staff the soup kitchen today.
[ترجمه ترگمان]امروز مردان از نظم برادرانه به آشپزخانه سوپ خواهند پرداخت
[ترجمه گوگل]مردان از دستورات برادر امروز آشپزخانه سوپ را اداره می کنند

10. I'm going to a volunteer a soup kitchen tonight.
[ترجمه ترگمان]امشب می خواهم یک داوطلب برای سوپ تهیه کنم
[ترجمه گوگل]من امشب یک آشپزخانه سوپ دارم

11. Bean's Cafe, the soup kitchen in Anchorage, feeds hundreds of hungry Alaskans every day.
[ترجمه ترگمان]کافه لوبیا، آشپزخانه سوپ در Anchorage، هر روز صدها مسافر گرسنه را تغذیه می کند
[ترجمه گوگل]کافه Bean's، آشپزخانه سوپ در Anchorage، روزانه صدها آلاسکا گرسنه را تغذیه می کند

12. Binyomin asked me to go with him to the soup kitchen, but I begged off even though I was hungry.
[ترجمه ترگمان]Binyomin از من خواست که با او به آشپزخانه سوپ بروم، اما با اینکه گرسنه بودم از او خواهش کردم
[ترجمه گوگل]Binyomin از من خواست که با او به آشپزخانه سوپ بروید، اما حتی اگر من گرسنه بودم، گریه می کردم

13. The evening programme is aimed at teenagers and features a live band and soup kitchen.
[ترجمه ترگمان]هدف از برنامه شبانه نوجوانان و ویژگی های یک گروه زنده و آشپزخانه سوپ است
[ترجمه گوگل]برنامه شبانه در نوجوانان است و دارای یک گروه زنده و آشپزخانه سوپ است

14. I envision myself doing something on Thanksgiving Day with a soup kitchen.
[ترجمه ترگمان]من خودم یه کاری می کنم که تو روز شکرگزاری با یه آشپزخونه سوپ درست کنم
[ترجمه گوگل]من خودم را تصور می کنم که در روز شکرگذاری با آشپزخانه سوپ کار می کند


کلمات دیگر: