1. she tried to couch the bad news in soothing terms
کوشید که خبر بد را به طرز تسکین آمیزی بیان کند.
2. I put on some nice soothing music.
[ترجمه ترگمان] یه کم موسیقی آرامش بخش درست کردم
[ترجمه گوگل]من برخی از موسیقی آرامش بخش را قرار داده ام
3. Her words had a soothing effect.
[ترجمه ترگمان]کلمات او تاثیری آرامش بخش داشت
[ترجمه گوگل]کلماتش تأثیر آرام بخش داشت
4. His soothing words subdued her fears.
[ترجمه ترگمان]کلمات آرامش بخش او ترس او را مهار می کرد
[ترجمه گوگل]کلمات تسکین دهنده او ترس او را تضعیف کردند
5. His words had a soothing, almost seductive quality.
[ترجمه ترگمان]کلماتش یک آرامش آرامش بخش و تقریبا اغوا کننده داشت
[ترجمه گوگل]کلمات او دارای کیفیت تسکین دهنده، تقریبا گول زدن بود
6. Put on some nice soothing music.
[ترجمه ترگمان] یه کم موسیقی آرامش بخش بزن
[ترجمه گوگل]قرار دادن برخی از موسیقی آرامش بخش خوب
7. Cold tea is very soothing for burns.
[ترجمه ترگمان]چای سرد برای سوختگی بسیار آرامش بخش است
[ترجمه گوگل]چای سرد برای سوختگی بسیار آرامش بخش است
8. Almond oil is renowned for its soothing, emollient properties.
[ترجمه ترگمان]روغن زیتون به خاطر خواص نرم کننده و نرم کننده آن مشهور است
[ترجمه گوگل]روغن بادام برای خواص نرم کننده و نرم کننده آن مشهور است
9. The light had now changed to a soothing pinkish-white, but, more important, he was under gravity again.
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر نور به رنگ آبی مایل به صورتی تبدیل شده بود، اما مهم تر از آن، او دوباره زیر جاذبه بود
[ترجمه گوگل]نور در حال حاضر به آرامش صورتی سفید تبدیل شده است، اما مهمتر از آن، او دوباره تحت جاذبه قرار گرفت
10. Michelle spoke with a soothing Southern lilt.
[ترجمه ترگمان]میشل با صدای آرامش بخش جنوبی حرف می زد
[ترجمه گوگل]میشل با لبخند جنوبی تسکین دهنده صحبت کرد
11. Her touch felt wonderfully soothing.
[ترجمه ترگمان]دست او به طرز عجیبی آرامش بخش بود
[ترجمه گوگل]لمس او احساس آرامش بخش داشت
12. Soothing an internal malignancy may do more harm than good.
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک malignancy داخلی ممکن است آسیب های بیشتری نسبت به ضرر داشته باشد
[ترجمه گوگل]آسیب زدن به بدخیمی داخلی ممکن است آسیب بیشتری نسبت به خسارت ایجاد کند
13. He has such a calm soothing voice - I could listen to him all night.
[ترجمه ترگمان]او یک صدای آرامش بخش آرام داشت - می توانستم تمام شب به او گوش دهم
[ترجمه گوگل]او چنین صدای آرامش بخش آرامش را دارد - می توانم تمام شب به او گوش فرا دهم
14. His voice had a soothing hypnotic effect.
[ترجمه ترگمان]صدایش یک اثر خواب آور آرامش بخش داشت
[ترجمه گوگل]صدای او اثر هیپنوتیزم آرام بخش داشت