کلمه جو
صفحه اصلی

problematical


معنی : غامض، گیج کننده، حیرت اور، مسئلهای
معانی دیگر : problematic مسئله ای، غام­

انگلیسی به فارسی

( problematic ) مسئله ای، غامض، گیج کننده، حیرت اور


مشکل، غامض، گیج کننده، مسئلهای، حیرت اور


انگلیسی به انگلیسی

• troublesome, presenting a problem, presenting a difficulty
problematical means the same as problematic; a formal word.

مترادف و متضاد

غامض (صفت)
abstruse, knotty, problematic, difficult, involute, problematical, obscure, unintelligible

گیج کننده (صفت)
problematic, problematical, hectic, stupefacient

حیرت اور (صفت)
marvelous, problematic, problematical, stupendous, wondrous, prodigious

مسئله ای (صفت)
problematic, problematical

جملات نمونه

1. For Franco, the most problematical feature within the Nationalist zone was the continued existence of independent and competing political movements.
[ترجمه ترگمان]برای فرانکو، most ویژگی در منطقه ناسیونالیست، تداوم تداوم جنبش های سیاسی مستقل و رقابتی بود
[ترجمه گوگل]برای فرانکو، یکی از مشکل ترین مسائل در منطقه ناسیونالیست، وجود جنبش های مستقل و رقابتی سیاسی بود

2. Two problematical areas in modern-day criminal law are dishonesty and intention.
[ترجمه ترگمان]دو منطقه problematical در قانون جنایی امروزی، عدم صداقت و قصد هستند
[ترجمه گوگل]دو حوزه مشکوک در قوانین جنایی امروز، ناسازگاری و قصد است

3. The prediction of thermal history is somewhat more problematical and requires the modelling of basin evolution and heat flow.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی تاریخچه حرارتی تا حدی دقیق تر و problematical است و نیاز به مدل سازی of حوضه و جریان گرما دارد
[ترجمه گوگل]پیش بینی تاریخ حرارتی تا حدودی مشکل تر است و نیاز به مدل سازی تکامل حوضه و جریان گرما دارد

4. The entire economically problematical process of exporting vast masses of material from the Moon is neatly avoided.
[ترجمه ترگمان]کل فرآیند پیش بینی اقتصادی صادرات انبوه مواد از ماه به طور منظم از آن اجتناب می شود
[ترجمه گوگل]تمام پروسه های اقتصادی مشکل ساز صادرات توده های گسترده ای از مواد از ماه به طور منظم اجتناب شود

5. Issues which may have looked problematical in theory can be compared to see whether they are of consequence in practice.
[ترجمه ترگمان]مسایلی که ممکن است در تئوری خرد شده باشند را می توان در مقایسه با این که آیا آن ها در عمل هستند یا خیر، مقایسه کرد
[ترجمه گوگل]مسائلی که ممکن است در نظر سنجی مشکلآمیز داشته باشند میتوانند مقایسه شوند تا ببینند آیا آنها در عمل عمل می کنند یا خیر

6. As expected, graft atherosclerosis becomes problematical in long term survivors of cardiac transplantation.
[ترجمه ترگمان]همانطور که انتظار می رفت، atherosclerosis graft در بازماندگان طولانی مدت پیوند قلبی problematical می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که انتظار می رود، آترواسکلروز پیوند می تواند در معالجه طولانی مدت پیوند قلب مشکل ساز باشد

7. The civil law position is less problematical.
[ترجمه ترگمان]وضع قانون مدنی قابل پیش بینی نیست
[ترجمه گوگل]موقعیت قانونی مدنی کم اهمیت است

8. In problematical cases the following test might help - Has the general public access?
[ترجمه ترگمان]در موارد اولیه، تست زیر می تواند به شما کمک کند - آیا دسترسی عمومی به عموم آزاد است؟
[ترجمه گوگل]در موارد مشکل، آزمون زیر ممکن است کمک کند - آیا دسترسی عموم مردم است؟

9. Here dating becomes more and more problematical as the time spans become longer and longer.
[ترجمه ترگمان]در اینجا زمانی طولانی تر و طولانی تر می شود که زمان طولانی تر و طولانی تر می شود
[ترجمه گوگل]در اینجا گردهمایی بیشتر و بیشتر مشکوک به نظر می رسد به عنوان طول زمان طولانی تر و طولانی تر است

10. The problematical task of theorizing socialist realist practice was ignored by both.
[ترجمه ترگمان]کار problematical نظریه پردازی socialist practice هر دو نادیده گرفته شد
[ترجمه گوگل]وظیفه مشکوک تئوری سازی عمل رئالیست سوسیالیستی هر دو مورد نادیده گرفته شد

11. Labour's safety-first approach would be more problematical were the Tories able to mount a realistic economic challenge.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه محافظه کاران بتوانند یک چالش اقتصادی واقع گرایانه مطرح کنند، اولین رویکرد مبتنی بر ایمنی حزب محافظه کار خواهد بود
[ترجمه گوگل]تئوری ها توانستند یک چالش اقتصادی واقع بینانه را به چالش بکشد

12. Contact killers are therefore problematical, and we have to adopt a different technique.
[ترجمه ترگمان]بنابراین killers آشنا problematical و ما باید روش متفاوتی را اتخاذ کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین تماس با قاتلان مشکل است، و ما باید روش متفاوتی را اتخاذ کنیم

13. While this approach is problematical, his emphasis on the totality remains important.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این رویکرد قابل پیش بینی نیست، تاکید او بر تمامیت نیز حائزاهمیت است
[ترجمه گوگل]در حالی که این رویکرد مشکل است، تأکید او بر تمامیت مهم است

14. Equally problematical are those villas within walking distance of the town at the t rural-urban fringe.
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه problematical هستند که در فاصله پیاده از شهر در حاشیه روستایی - شهری قرار دارند
[ترجمه گوگل]مسائل مربوط به این ویلا ها در فاصله دور از شهر در حاشیه روستایی-شهری هستند

15. He also has a dark and problematical double, the weird, intelligent boy next door.
[ترجمه ترگمان]همین طور هم مرد تاریک و problematical در کنار در همسایه است
[ترجمه گوگل]او همچنین دارای یک اتاق تاریک و مشکلی است که در کنار آن پسر عجیب و غریب است

پیشنهاد کاربران

ظنی ( در فلسفه کانت )


کلمات دیگر: