1. She combined some sugar, flour and butter to make some cookies.
[ترجمه ترگمان]او مقداری شکر، آرد و کره را به دست آورد تا شیرینی درست کند
[ترجمه گوگل]او بعضی از شکر، آرد و کره را برای ایجاد کوکی ها ترکیب کرد
2. The cookies will flatten slightly while cooking.
[ترجمه ترگمان]در هنگام پخت، کوکی به آرامی پهن و صاف می شود
[ترجمه گوگل]کوکی ها در حالی که پخت و پز کمی صاف است
3. Store the cookies in an airtight tin.
[ترجمه ترگمان]کلوچه ها رو تو یه قوطی کنسرو باز کن
[ترجمه گوگل]کوکی ها را در قلع هوادهی نگه دارید
4. Cookies are spread with white sugar pebbling the surface.
[ترجمه ترگمان]کوکی ها با شکر سفید روی سطح پخش می شوند
[ترجمه گوگل]کوکی ها با شکر سفید شبیه به سطح پخش می شوند
5. Cookies and coffee are the perfect ending to a meal.
[ترجمه ترگمان]کوکی ها و قهوه به طور کامل به یک وعده غذایی ختم می شوند
[ترجمه گوگل]کوکی ها و قهوه پایان دادن به یک وعده غذایی است
6. He powdered the cookies with confectioners' sugar.
[ترجمه ترگمان]به کلوچه ها و قند confectioners پودر زده بود
[ترجمه گوگل]او کوکی ها را با شکر قنادی پودر کرد
7. She made a batch of her special oatmeal cookies.
[ترجمه ترگمان]اون یه دسته از شیرینی های مخصوص her درست کرده
[ترجمه گوگل]او یک دسته از کوکی های بلغور جو دوسر مخصوص خود را ساخته است
8. How clever of you to buy chocolate chip cookies - they're my favourites.
[ترجمه ترگمان]- تو چقدر باهوشی که بیسکوییت شکلاتی بخری - آن ها محبوب من هستند
[ترجمه گوگل]چقدر باهوش برای خرید کوکی ها تراشه شکلاتی - آنها مورد علاقه من هستند
9. Don't fill yourself up with cookies.
[ترجمه ترگمان]خودت را با کلوچه پر نکن
[ترجمه گوگل]خود را با کوکی ها پر نکنید
10. He began cracking open big blue tins of butter cookies and feeding the dogs on his route.
[ترجمه ترگمان]شروع به شکستن قوطی های درشت آبی شیرینی کرد و به سگ ها در مسیرش غذا داد
[ترجمه گوگل]او شروع به گشاد کردن قلع های آبی بزرگ کوکی های کره ای و تغذیه سگ ها در مسیر خود کرد
11. There are only five cookies left.
[ترجمه ترگمان]فقط ۵ تا کلوچه مونده
[ترجمه گوگل]تنها پنج کوکی وجود دارد
12. You get to sample lots of baked things and take home masses of cookies besides.
[ترجمه ترگمان]تو باید یه عالمه ساندویچ درست کنی و یه عالمه بیسکوییت به خونه ببری
[ترجمه گوگل]شما می توانید نمونه های زیادی از چیزهای پخته را امتحان کنید و علاوه بر آن، توده های کوکی ها را نیز به خانه ببرید
13. I've just made some chocolate - chip cookies.
[ترجمه ترگمان]من فقط چند تا بیسکوییت شکلاتی درست کردم
[ترجمه گوگل]من فقط چند کوکی شکلات شکلاتی ساختم
14. His grandmother was pressing on him cups of tea and chocolate cookies.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگش فنجان چای و بیسکوییت شکلاتی را به او می فشرد
[ترجمه گوگل]مادربزرگش فنجان چای و کوکی شکلات را بر روی او فشار داد