کلمه جو
صفحه اصلی

sounding board


معنی : کمان ویولن و تار، تخته موجد صدا، عامل انتشار عقاید
معانی دیگر : (ساز موسیقی) تخته ی صداافزا، طنین زا، (در پس صحنه یا میز خطابه و غیره) دیوار صدا برگردان، آوا برگردان، مبلغ، تبلیغات چی، فرارسان، بز اخفش، soundboard تخته موجد صدا

انگلیسی به فارسی

( soundboard ) تخته موجد صدا، کمان ویولن وتار،(مجازا) عامل انتشار عقاید


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin board that forms part of the resonant chamber of a musical instrument such as a piano, and that enhances its tone.

(2) تعریف: a structure above or behind a podium to reflect sound towards the audience.

(3) تعریف: a person or group whose reactions to an idea or opinion are a reliable indicator of its general acceptability.

• board within a musical instrument which strengthens the sound; one who listens to new ideas and gives feedback for evaluation
if you use someone as a sounding board, you discuss your ideas with them while you are working them out.

مترادف و متضاد

کمان ویولن و تار (اسم)
soundboard, sounding board

تخته موجد صدا (اسم)
soundboard, sounding board

عامل انتشار عقاید (اسم)
soundboard, sounding board

جملات نمونه

1. He needed a sounding board rather than thinking alone.
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه به تنهایی فکر کند، به یک صفحه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به جای فکر کردن تنها به یک هیئت علمی نیاز داشت

2. John always used her as a sounding board for new ideas.
[ترجمه ترگمان]جان همیشه از او برای ایده های جدید استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]جان همیشه از او بعنوان یک هیئت علمی برای ایده های جدید استفاده کرد

3. My wife is my greatest sounding board.
[ترجمه ترگمان] زن من بهترین هیات مدیره منه
[ترجمه گوگل]همسر من بزرگترین هیئت علمی من است

4. I would use newspaper men as a sounding board for such policies.
[ترجمه ترگمان]من از افراد روزنامه به عنوان یک هییت علمی برای چنین سیاست هایی استفاده می کنم
[ترجمه گوگل]من از مردم روزنامه به عنوان یک هیئت علمی برای چنین سیاست هایی استفاده می کنم

5. Just listening, and as a sounding board, may help this young women find her own solutions.
[ترجمه ترگمان]فقط گوش دادن و به عنوان یک صفحه اندازه گیری ممکن است به این زنان جوان کمک کند تا راه حل خود را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]فقط گوش دادن، و به عنوان یک هیئت مدیره صدا، ممکن است به این زنان جوان کمک کند راه حل های خود را پیدا کند

6. Be a good sounding board.
[ترجمه ترگمان] تخته sounding خوب باشه
[ترجمه گوگل]یک هیئت مدیره خوب باشید

7. Now he was happy enough to let Rickards impose on his solitude to use him as a sounding board.
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر به اندازه کافی خوشحال بود که بگذارد Rickards تنهایی خود را بر آن تحمیل کند تا از او به عنوان تخته اعلانات استفاده کند
[ترجمه گوگل]حالا او به اندازه کافی خوشحال بود که اجازه دهد ریکاردز به تنهایی خود را تحمیل کند تا از او به عنوان یک هیئت علمی استفاده کند

8. Elfed, a sober and upright man who was to become unfairly the sounding board for Richard's first rebellions.
[ترجمه ترگمان]Elfed، مردی هوشیار و شق ورق که قرار بود برای اولین بار for اولین rebellions ریچارد را راست کند
[ترجمه گوگل]Elfed، مردی آرام و صریح که به طور غیرمستقیم به عنوان هیئت مدیره برای شورش های ریچارد، تبدیل شد

9. She had been a check and balance for her husband, a sounding board and humanizing influence.
[ترجمه ترگمان]او یک چک و تعادل برای شوهرش بود، یک تخته شطرنجی و نفوذ انسانی
[ترجمه گوگل]او چک و تعادل برای شوهرش، هیئت نظارت و نفوذ انسان بود

10. The role which the tutor should adopt is that of a sounding board for students' ideas and suggestions.
[ترجمه ترگمان]نقشی که مربی باید اتخاذ کند این است که هییت علمی برای ایده ها و پیشنهادها دانش آموزان انتخاب شود
[ترجمه گوگل]نقش معلم باید اتخاذ یک هیئت علمی برای ایده ها و پیشنهادات دانش آموزان باشد

11. They had a special role in relation to stock-rearing and stock health and as the confidante and sounding board for the farmers' problems.
[ترجمه ترگمان]آن ها نقشی ویژه در رابطه با پرورش سهام و سلامت سهام و به عنوان عضو محرم و هییت مدیره برای مشکلات کشاورزان داشتند
[ترجمه گوگل]آنها نقش ویژه ای در رابطه با رشد و نگهداری سهام و سلامت سهام داشتند و به عنوان هیئت محرمانه و صالح برای مشکلات کشاورزان نقش داشتند

12. My bosses would tell you that I've often acted as a sounding board for them.
[ترجمه ترگمان]روسای من به شما خواهند گفت که من اغلب اوقات آن ها را به عنوان یک تخته سنگی برای آن ها اجر می کنم
[ترجمه گوگل]کارفرمایان من به شما می گویند که من اغلب به عنوان یک هیئت علمی برای آنها عمل کرده ام

13. If you are trying to think of new ideas, corral your pal as a sounding board.
[ترجمه ترگمان]اگر شما سعی دارید که به ایده های جدید فکر کنید، آن را به عنوان یک تخته به صدا در بیاورید
[ترجمه گوگل]اگر شما در حال تلاش برای فکر کردن به ایده های جدید هستید، پد خود را به عنوان یک هیئت علمی معرفی کنید

14. Not until the depression would the stage become a sounding board for the American social conscience.
[ترجمه ترگمان]نه تا زمانی که افسردگی به عنوان یک هییت علمی برای وجدان اجتماعی آمریکا تبدیل شود
[ترجمه گوگل]تا زمانی که افسردگی این مرحله نتواند به یک وجدان اجتماعی آمریکایی بپردازد

پیشنهاد کاربران

گروه ارزیاب

مشاور و راهنما

سنگ صبور
Parents are sounding board

a good person to talk to and seek advice from

گوش شنوا


کلمات دیگر: